Tuesday, May 18, 2004

اتنونيم هاى تركى استان قزوين-آذربايجان (ادامه

سؤزوموز

اتنونيم هاى تركى استان قزوين-آذربايجان (ادامه)

۱۵- آجئر٫ آجير٫ اجير٫ اجر٫ آجور: در نام آجرتپه (ربطى با آجر فارسى ندارد). طائفه آجيرلو - آجئرلو -آجورلو -اجيرلو از طوائف تركمان قزلباش (آذرى) تركيه جنوبى و سوريه شمالى (حلب) امروز مىباشد. امروز در تركيه و بخصوص در جنوب و مركز آن شهر و روستاهاى چندى با نام آجيرلى وجود دارد. آجيرلوها در تمام سطح ايران و آذربايجان پخش شده بودند. گروهى از آنها هم در شمال اصفهان مسكن گرفته بودند. در ايران و آذربايجان امروز هم گروههايى با نام آجرلو وجود دارند كه مشهورترينشان تيره آجيرلوى اتحاديه طوائف قزلباش شاهسون = شاهسئون = شاهسئوه ن در اردبيل آذربايجان است. (ديگر تيره هاى شاهسونهاى اردبيل آذربايجان٫ حاجى خوجالو٫ مغانلو و تالش ميكائيللو ها مىباشند).

در ميان تركمنهاى قديم نيز گروههايى با نام آج٫ آچ٫ آژى و غيره وجود داشته اند. باور غالب بر اين است كه ريشه تمام اين گروهها همان آغاج ارى هاى باستانى هسند كه در تمام ايران و آذربايجان و قفقاز و آسياى صغير پخش شده بودند. علاوه بر آجيرلوها از ديگر بقاياى آغاج ارى هاى باستان ٫ تاختاجى هاى تركيه و شاخه اى از آنها كه به آذربايجان و ايران مهاجرت نموده اند و با نام قاجار-قجرها شناخته مىشوند هستند. تاختاجى-قجرها نيز مانند آجيرلوها بر مذهب قزلباشى از غلات شيعه بوده اند.

۱۶- چپان: در نام ايل چپان. چپانلوها هم مانند طوائف قزلباش اوستاجالو٫ شاملو٫ موصوللو٫ خربنده لو=خدابنده لو٫ تكه لو٫ بايبوردلو٫ قارامانلو=قهرمانلو ٫ دولقادار=ذالقدر٫ وارساق٫ افشار=آوشار٫ بيات=بايات و قاجار =آغاج ارى و....و جز اتحاديه طوائف ترك آق قويونلو و قاراقويونلو و از طوائف قزلباش تركيه و سوريه امروزى بوده اند كه به آذربايجان و ايران آمده و دولت تركى قزلباش صفوى را تاسيس نموده اند. چپان از ريشه "چاپماق". به معنى چيزى كه بسيار سريع و تند حركت مىكند ويا روان مىشود است. "ايل چپان" ويا ائل چاپان"٫ كسى كه مردم را يغما مىكند . اين سبك نامگذارى بين تركان مرسوم بوده است مانند:ايل آلدى٫ ايل باسار.

۱۷- يازير-يازر-يازار- يازغير ها: در نام يازارقلى. يكى از 24 قبيله تركان اوغوز وابسته به شاخه بوز اوخ (تير خاكسترى ) از فرزندان آى آلپ مىباشند. يازير (از مصدر ياز+ اير) به معنى كسى كه بر ممالك بسيار هجوم برده٫ آنها را تصرف نموده و بر آنهاحاكم است و كسى كه ديگران را وادار به اطاعت كردن مىكند است ويا طائفه اى كه در دشت (يازى ) زندگى مىكند.

۱۸- چارقلو٫ چاريقلى٫ چاريخلو٫ چاروقلو٫ چرخلو....:چاريگ ها يكى از طوائف باستان تركى و يكى از گروههاى پنج گانه تاردوش در دولت تركى گوك ترك بوده اند. كه طبق روايات مانند قيرقيز٫ قيپچاق٫ اوغوز٫ توخسى٫ يغما٫ چيگيل و اوغراق ها به تركى خالص صحبت مىكرده اند و در شهر بارچق٫ شهر افراسياب (=آلپ ار تونقا) در نزديكى كاشغر و آق سو زندگى مىنموده اند. چاريقلوها همچنين يكى از 22 طائفه اوغوز مىباشند كه در ناحيه وسيعى از خوارزم و ايران و آذربايجان و قفقاز و كريمه (با نامهاى چاغروك٫ چيغراق) پخش شده بودند. همچنين در زبان تركى چريك٫ چيريك كلمه اى به معنى سربازان٫ سپاه و ارتش است كه به زبان فارسى نيز وارد شده و امروزه به معناى گريلا بكار مىرود (در تركى مدرن به شكل چئرى) و نيز چارق (=ساريق از ريشه سارماق تركى) به تركى نوعى كفش و پاپيچ چرمى است.

۱۹- بالاخانلو-بالخانلو-بالقانلو-بالكانلو٫ بلخانلو: طوائف بالكانلو علاوه بر تركهاى آذرى ايران-آذربايجان در ميان تركهاى تركيه و همچنين تركمنها هم ديده مىشود. تركمنهاى بالخان كه نام خود را از رشته كوهى به همين نام در تركمنستان (بالخان بزرگ و كوچك) گرفته اند٫ پس از فتح ‌خراسان در تمام ايران٫ اصفهان٫ همدان و غيره پخش و مدتى نيز بر ناحيه رى حاكم شده بودند. گروهى از بالخانلوها تا سده حاضر از خانات منطقه تالش آذربايجان بوده اند. نام اين ايل از كلمه بالق-بالخ تركى باستان به معنى نور تانبده٫ تابش و.... ريشه گرفته است. نام خلق تركى بالكار-مالكار (بالق+ار) نيز محتملا از اين ريشه است. (علاوه بر آن بالا به معنى كوچك و فرزند نيز مىباشد).

۲۰ - قانقانلو. قانقان٫ قانقن٫ قانقون: در تركى باستان به معنى خم ٫ انحنا٫ كج و معرب و مجازا به معنى ناپاك و بى وفا است كه با بسط معنى در زبانهاى آلتاييك به معنى بازو نيز بكار رفته است.

و چند نام شخص به يادگار مانده در استان قزوين

۱-خمار٫ خمر٫ خومار: در نام اميرخمارتاش عمادي(572 ) كه در آبادى و اعمار قزوين خدمات بسيارى انجام داده بود و همچنين در نام طائفه تركى آذرى خمارلو (در خراسان و…..) با آن مواجه مىشويم٫ از ريشه خمر=قوم+ار به معنى انسان دشتى٫ ريگزار است. خوم ارى=خمارى=قوم ارى =مرد شنزار. (مانند ايل ارى=بومى٫ خودى؛ گون ارى٫ آغاج ارى٫ سو ارى٫ قز ارى-غز ارى٫ تورك ارى٫ دنيز ارى٫ يابان ارى٫ قويون ارى)....همچنين اين كلمه در تركى باستان به معانى ابرى٫ تيره و تار٫ جدى و با شهامت.... وجود داشته كه ريشه تركى كلمات ٫komoly٫ kumoru komor٫ در زبان مجارى مدرن بحساب مىروند. كلمه خمار كه در زبان فارسى وجود دارد٫ غير از اين خمار=قوم ارى تركى بوده و منشاء سغدى دارد.

۲-تكين-تيكين-تيگين:در نام تكين داغ. تكين٫ تگين در تركى به معنى شاهزاده و معادل چگين-چيگيل مغولى است. (همچنين در نامهاى آلپ تكين= شاهزاده دلاور٫ سو بك تكين =شاهزاده فرمانده سپاه)

۳-قازان٫ قزان٫ قازقان: در نام كوه قازان داغى تاكستان. در نام اشخاص به معنى پيروز و فاتح است (از مصدر قازانماق) . اين نام كه در داستان سالور قازان دده قورقود نيز وجود دارد٫ معادل تركى اسامى görény kürän٫ kurene٫ ٫kürene٫ زبانهاى تركى چوواش و مجارى و غيره است. (قازان در تركى همچنين به معنى ديگ است).

۴- جرن مغولى كه معادل جئيران تركى است به معنى آهوى زرد مىباشد. از جئيران نامان مشهور آذربايجان و تاريخ تركى مادر آغا محمدخان قاجار است كه در تاسيس دولت تركى قاجار نقش مهمى داشته است.

۵-بوقا ٫ بوغا ٫ بغا: كه در نام موسي بن بوقا (253 هجري) از حاكمان قزوين ذكر شد در اصل به معنى گاونر و مجازا به معنى بىپروا مىباشد. اسم بغج-بغاج-بوغاج كه در داستانهاى حماسى دده قورقود (دئرسه خان اوغلو بوغاج) ذكر مىشود٫ به معنى كسى است كه بوغا شكار مىكند.

۶- جاقر ويا چاقر٫ جقر٫ چقر: كه در نام طوائف تركى در ايران گاها و به خطا به شكل چاكرلو بكار مىرود به معانى نوعى باز (قرا قوش=قاراقوش) ٫ شراب (در تركى امروزى به شكل چاخير) و باريك راه (در تركى مدرن به فرم چيغير) مىباشد.

۷- ايچ: كه به همين شكل در استان قزوين وجود دارد٫ به معنى درون٫ قسمت تويى و نهانى است. ايچ در اسم اشخاص (فرم قديمى آن ايچيق) به معنى شخص داوطلب و خودسر است.

گئرچه يه هو !!!!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home