Sunday, November 09, 2008

تاريم (طارم)، ريشه شناسي و وجه تسميه آن



تاريمTarım
طارم-طرم


نامهاي تركي شهرها و اماكن جغرافيائي آزربايجان و ايران، ريشه شناسي و وجه تسميه آنها

مهران بهاري

سه شنبه، پنجم نوامبر- ٢٠٠٨
توزگون، اولو سويوق آيي، سيچان ايلي
Tozgün, Ulusoyuq ayı, Siçan ili


http://toponimler.blogspot.com/

تاريم Tarım
طارم-طرم-ترم


ناحيه اي از آزربايجان جنوبي كه در تقسيمات كشوري فعلي ايران بين استانهاي زنجان، قزوين (نك. قازوين-قزوين) و گيلان تقسيم شده است و نام رودخانه اي در اين ناحيه. بنا به جغرافياي سياسي كيهان در ناحيه قزوين آزربايجان دو تاريم وجود دارد. يکي طارم عليا [يوخاري تاريم] و جزء خمسه و ديگري طارم سفلي [آشاغي تاريم] که جزء قزوين محسوب ميشود. بلوک طارم سفلي در شمال غربي قزوين و جنوب منجيل واقع شده و اراضي آن حاصل خيز و زراعت آن ديمي و از آب چشمه مشروب ميشود (جغرافياي سياسي کيهان ص٣٧٣).

ريشه شناسي

تاريم كلمه اي تركي به معاني زير است:

١-از مصدر "تاريماق" به معني كاشتن زمين و تخم افشاندن، معادلCultivate (در مقابل اكمه ك=Sow ، ديكمه ك=Plant ). كلمه "تاريم" مركب از بن مصدري تاري. به علاوه پسوند اسم ساز از فعل "–يم" مي باشد و به معني عمل پاشيدن تخم در كشتزار است. اين ريشه در فرمهاي گوناگون در ديگر زبانهاي اورال آلتائي از جمله مانچو، مغولي، مجاري و ... نيز موجود است (تارييا-تالاي-دالا: زمين و كشتزار). از همين ريشه است تارامانTaraman (كشاورز)، تاراقايTaraqay (نوعي پرنده مزرعه)، تارانTaran (اراضي وسيع)، تارانچيTarançı (محافظ مرز، كشاورز)، تارينجTarınc (مرز، سرحد)، تارينقTarıñ (زراعت)، "تاريق تاريماقTarım Tarımaq " (اكين اكمه¬ك)، "داريDarı "، تاريقTarıq (كشت، جو، گند، دانه، تخم، ....)، تاريقچيTarıqçı (زارع، كشاورز)، تاريقلاقTarıqlaq (كشتزار، مزرعه)، تارقيلانماق Tarqılanmaq، تاريقليقTarıqlıq ، تاريقليق ائوTarıqlıq Ev ، تاريقليق يئرTarıqlıq Yer (هر سه به معني انبار محصول)، تاريلماقTarılmaq ، تاريمسانماقTarımsanmaq ، تارينماق Tarınmaq، تاريرقوTarırqu (جاي كم علف)، تاريتقانTarıtqan تاريتقوTarıtqu ، تاريتيقلي Tarıtıqlı، تاريتيقليقTarıtıqlıq ، تاريتيقساقTarıtıqsaq (كسي كه علاقه مند به كشاورزي است)، تاريتماقTarıtmaq . كلمه "تارلاي Tarlay" در تركي تاتاري و "تارلاTarla " به معني مزرعه در تركي تركيه، مخفف "تاريقلاق" (تاريق+لاق) در تركي قديم است.

٢-تاريم به معني شاخه هاي يك رود كه به دلتا ريخته و در آنجا به خاك فرو مي روند است. كاشغري آنرا به شكل شاخه هاي رود كه به شنزارها و درياچه ها مي ريزد معني كرده است. تاريم با بسط معني به عنوان محلي كه شاخه هاي رود به هم مي پيوندند و مجازا به منطقه پرآب، حاصلخيز و گرمسيري است. به نظر مي رسد كه وجه تسميه اصلي ناحيه تاريم آزربايجان بدين نام همين است. در اين معني يعني شاخه هاي رود و شاخه شاخه شدن احتمالا با كلماتي مانند تاراماق-داراماقTaramaq (شانه كردن)، تاراق-داراقTaraq ، تاراقاTaraq (آلتي براي جدا كردن چيزهاي در هم رفته) همريشه است.

٣-تاريم نام محلي در تركستان در مرز اويغور با قوچا است. نام رودي كه در آنجا روان است نيز تاريم مي باشد (كاشغري). (در آزربايجان و تركستان نامهاي جغرافيائي مشابه بسياري، احتمالا با ريشه واحد وجود دارند، مانند اورمو و اورومچي، بالاساقون و ورزقان، خييوو و خيوه، تاريم و طارم، قوشاچاي و قوشوچايدام، باروق-باريق، ....)

٤-محمود كاشغري در اثر خود مصدري به شكل "تاريملاماقTarımlamaq " به معني عبور كردن از عرض رودخانه با پريدن از روي يك سنگ به سنگ ديگر را ذكر نموده است.

٥-ياقوت در اثر خود "تاريم" را به شكل "طرم" [تاريم] آورده و مي گويد كه "اهالي، آن ناحيت را در زبان بومي خود "ترم" [تريم] تلفظ مي كنند". "تريم" مورد اشاره ياقوت مي تواند اسم از مصدر ترمه¬كTәrmәk به معني محل جمع شدن (در اينجا آب) باشد (نك. سرده ري-سردرود). از همين ريشه است ترينگTәriñ (عميق و وسيع، فقط در مورد آب)، ترينگوكله نمه كTәriñüklәnmәk (عميق شدن آب)، ترينگه كTәriñәk (نشد آب، بركه آب، چشمه)، تريگTәrig (چيده شده)، ترگهTәrgә (نك. دره گه ز-درگز، دره گه زين-درجزين، دره)، ترگه ليرمه كTәrgәlirmәk (جمع شدن)، ترگه شمه كTәrgәşmәk (پشت سر هم آمدن و جمع شدن)، ترگيTәrgi (سفره و خوراكيهاي روي آن)، ترقوچيTәrqüçi (جمع كننده)، درمهDәrmә ، تريگسه كTәrigsәk ، تريلگه نTәrilgәn ، تريلمه كTәrilmәk ، تريمسينمه كTәrimsәnmәk ، ترينمه كTәrinmәk ، دريشمه كDәrişmәk ، ترگه كTәrgәk (بقچه)، تركه نTәrkәn (كسي كه همه از او اطاعت مي كنند)، تركينTәrkin (جمع و جور).

٦-حمدالله مستوفي ضمن اشاره به تركي بودن نام تاريم، معني آنرا در ارتباط با كلمه طلا در زبان تركي دانسته است: "گويند در ته اين رود گاهي طلا يافت شده و اسم قريه و رودخانه به ترکي دلالت بر وجود طلا دارد". اما كلمه اي معادل و يا مربوط به طلا در زبان تركي به شكل تاريم و يا نزديك به آن وجود ندارد. احتمالا وي "تاريم" را با "تليمTәlim " به معني فراوان و بسيار زياد كه به عنوان صفت در مورد سكه طلا و پول و ... بكار مي رفته اشتباه نموده است. چنانچه در تركي قديم گفته مي شود "تليم يارماقTәlim Yarmaq " (درهم و سكه فراوان). نيز ممكن است كه وي نظري به اصطلاح "آلتين تاريمAltın Tarım " تركي باستان داشته باشد (نگاه كنيد به پاراگراف پائين). به همه حال اشاره حمدالله مستوفي به اين مطلب، نشانگر گستردگي و عمق فرهنگ تركي در منطقه تاريم و طبيعي شمرده شدن آن از سوي وي است.

٧- به گفته كاشغري "تاريمTarım " و يا "تريمTәrim "، به معني لقبي است كه به شاهزاده ها و خانمهائي كه از نسل افراسيابند و نيز كودكان و فرزندان آنها داده مي شود. "آلتين تاريم" به معني تاريم طلائي، سمبل زنان اشراف مي باشد. عده اي اين لقب را مخفف "تنگريمTәñrim " دانسته اند.

٨-تاريم به عنوان نام شخص بكار رفته است. به عنوان نمونه نام يكي از اميران مغول در دوره ايلخاني و نيز يکي از اجداد ايسن قتلغ (اسه ن قوتلوƏsәn Qutlu ) از امراء عصر سلطان محمد خدابنده (نك. خارابانتو-خدابنده) تاريم (طارم) بوده است.

وجه تسميه

منطقه تاريم آزربايجان به سبب مصب رودهاي فراوان پرآب بودن، پرآبي، گرمسيري و مناسب بودن آن براي كشت بدين نام تركي خوانده شده است. چنانچه ياقوت نيز به اين نكته با كلمات "گياهناك" و "پرآب" اشاره مي كند. وي اين کلمه را صورت طرم (تاريم) آورده و مي گويد: "ناحيه اي است بزرگ در کوههاي مشرف بر قزوين طرف بلاد ديلم. زمين اين ناحيت گياهناک و پر آب و داراي ديهاي فراوان است. اهالي، آن ناحيت را در زبان بومي خود «ترم» تلفظ کنند".

حمداﷲ مستوفي گفته طارمين ولايت گرمسير است. صاحب «مرآت البلدان» مي گويد: "طارم اسم دو بلوک است يکي موسوم بطارم عليا [يوخاري تاريم] و ديگري از بلوکات خمسه است و آن را طارم سفلي [آشاغي تاريم] گويند، ... اين دو بلوک مشتمل بر پنجاه پارچه قريه کوچک و بزرگ است و حدودش متصل به ولايت قزوين و گيلان و خمسه است و غالب اين بلوک کوهستان است. رودخانه قزل اوزن [قيزيل اؤزه¬ن] از مقابل اين قري ميگذرد، گويند در ته اين رود گاهي طلا يافت شده و اسم قريه و رودخانه به ترکي دلالت بر وجود طلا دارد".

ميرزا طاهر ديباچه نگار كه در سال ١٢٦٧ ه. ق. به تاريم [طارم] رفته، قطعه اي در عجايب آن ديار گفته كه در آن اشاره به رودهاي موجود در منطقه نيز كرده است:

همچو پيوستن دجله بفرات
شاه رود و قزل اوزن [قيزيل اؤزه ن] ديدم.

نامهاي جغرافيائي هم ريشه

١-تاريم در تركستان چين: تاريم نام محلي در تركستان شرقي در مرز اويغور با قوچا است. نام رودي كه در آنجا روان است و وادي آن نيز تاريم مي باشد (كاشغري).

٢-طارمات: در متون تاريخي از يوخاري تاريم و آشاغي تاريم (طارم عليا و سفلي) به شكل "طارمين" و از ناحيه تاريم به عنوان "طارمات" نام برده شده است. کيهان، بلوک طارم عليا را ذيل ناحيه زنجان بعنوان "طارمات" آورده و مي گويد: در شمال زنجان و در اطراف دره سفيدرود واقع شده، آب و هواي آن گرمتر از زنجان و محصولات آن گرمسيري و داراي ١٠٤ قريه ميباشد. ... طارم روديست که از طارم عليا (تابع زنجان) ميگذرد. گرچه كلمه "طارمات" ظاهرا جمع عربي "طارم" است، اما به احتمالي ضعيف مي تواند به صورت جمع مغولي طارمين نيز قبول شود، مانند بايات جمع بايان (ثروتمندان)، بالاقات جمع بالاقاسون (شهرها)، مركيت جمع مرگه¬ن (شكارچيان)، تيگيت جمع تيگين (شاهزاده ها)، آرات جمع آران (مردم)، ........

٣-تاريم خره گهTarım Xәrәgә : تركيبي تركي به معناي خانه زمستاني كه به شكل "خرگاه طارم" به زبان فارسي وارد شده است. چنانچه در اين بيت آمده است:

چه بهتر ز خرگاه و طارم کنون
به خرگاه طارم درون آذران .منوچهري (ديوان ص٦٧)

طارم در اين تركيب همان تاريم تركي به معني گرمسير است. خرگهXərgə -خره گهXәrәgә نيز كلمه اي تركي به معني خانه و نوعي چادر است كه به صورت خرگاه به زبان فارسي وارد شده است. ريشه اين كلمه خرXər ، معادل كلمه مونقولي گرGer به معني خانه، چادر و يورت تركي است. فرم اوليه خرگه در تركي باستان به شكل كره كوKerekü - كره گوKərəgü و سپس گره گهKәrәgә ، خره گه Xәrәgә مي باشد. كلمه "گرده كGәrdәk " به معني حجله نيز از ريشه "گر" بوده و تركي است. اين كلمه ربطي به "گِردَك" فارسي ندارد.

نتيجه

تاريم كلمه اي تركي به معني محل التقا رودهاي فراوان و پرآب و زمين حاصلخيز حاصله است. منطقه تاريم آزربايجان به سبب مصب رودهاي فراوان پرآب بودن، پرآبي و مناسب بودن آن براي كشت بدين نام تركي خوانده شده است. در متون تاريخي دوره اسلامي تركي بودن اين نام ذكر و به ريشه شناسي تركي آن اشارات متعددي شده است.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home