Tuesday, November 18, 2008

خرقان (قاراقان)، ريشه شناسي و وجه تسميه آن



قاراقانQaraqan
خرقان- قره قان


نامهاي تركي شهرها و اماكن جغرافيائي آزربايجان و ايران، ريشه شناسي و وجه تسميه آنها

مهران بهاري

دوشنبه، ١٧ نوامبر- ٢٠٠٨
باشگون، اولو سويوق آيي، سيچان ايلي
Başgün, Ulusoyuq ayı, Siçan ili

http://toponimler.blogspot.com/


قاراقانQaraqan
خرقان- قره قان


قاراقان (خرقان) منطقه اي وسيع از آزربايجان جنوبي است كه در راستاي سياستهاي آزربايجان زدائي، بين استانهاي آزربايجاني همدان، مركزي و قزوين تجزيه شده است. امروز بخشي از آن كه در شهرستان رزن استان همدان قرار دارد "دهستان خرقان"؛ بخشي از آن كه در استان قزوين قرار دارد "خرقان شرقي" و "خرقان غربي"؛ و بخشي از آن كه در شهرستان ساوه استان مركزي قرار دارد "بخش خرقان" ناميده مي شود. قسمتي از اراضي خرقان از رودهاي خررود و کلنجين و آوه و رودک و قسمت عمده بوسيله چشمه سارهاي متعدد مشروب ميشود. سرزمين خرقان در مجموع ناحيه ايست كوهستاني كه دو سلسله جبال معروف آن يكي "خرقان داغ" در حد فاصل خرقان و دهستان درجزين و خلجستان ساوه و ديگري رامند ميان خرقان و رامند و دهستان زهرا قرار دارند. سلسله خرقان داغ در طول منطقه‌اي كه در داخل آن واقع است در هر محل بنامي خوانده مي‌شود. دو گردنه معروف اين سلسله كوه يكي "سلطان بلاغ" و ديگري "آوه" نام دارد. در گذشته (و امروز؟) کوههاي خرقان ييلاق ايلات ترك شاهسئوه ن بغدادي بوده است.

دهستان خرقان: در قسمت جنوب غربي قزوين قرار دارد و از شمال به رودخانه خررود و دهاتي از دهستانهاي دودانگه، نواحي افشاريه، زهرا و .... استان آزربايجاني قزوين، از شرق به دهستان خلجستان شهرستان آزربايجاني ساوه، از جنوب قسمتي به دهستان درجزين استان آزربايجاني همدان و از مغرب به ناحيه خمسه استان آزربايجاني زنجان محصور است. در معجم البلدان آمده است: "خرقان نام قريتي از قراي همدان که بعدها از مضافات قزوين شده است". اين همان خرقان نزديک قزوين است که به نام سه طائفه عمده ناحيه، به سه بلوک خرقان افشار [آوشار]، خرقان بکشلو [بكيشلي] و خرقان قتلو [قوتلو] تقسيم ميشده است. در حال حاضر جاده آسفالته قزوين ـ همدان، دهستان خرقان را به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم مي‌نمايد. مركز بخش خرقان غربي "آوه" (نك. آبا-آوه) است كه در ١١٠ كيلومتري جنوب قزوين بر سر راه قزوين ـ همدان قرار دارد. مركز خرقان شرقي، قصبه كلنجين است كه در ٢٤ كيلو متري شرق آوه قرار دارد. كلنجين در گذشته اعتبار بيشتري داشته و مركز تمامي خرقان بشمار ميرفته است.

نامهاي جغرافيائي مشابه:

به نام خرقان در سرتاسر آزربايجان برخورد مي شود. علاوه بر ناحيه خرقان، در بخش آوج استان آزربايجاني قزوين برج‌هاي دوقلوي مشهوري بنام برجهاي خرقان كه شاهكار معماري تركي دوره سلجوقي مي باشند وجود دارند. با اين نام همچنين در ديگر مناطق ملي تركان ايران، در قاشقاي يورد در جنوب ايران، افشار يورد در شمال شرقي ايران و همچنين در آسياي ميانه نيز مواجه مي شويم:

١-خرقان: "نام شهري بوده به نزديکي تبريز به آزربايجان و اصل آن ده نخيرجان بوده منسوب به نخيرجان صاحب بيت المال کسري" (معجم البلدان).
٢-قاراقان-قاراغان: در سقز، كردستان فعلي (در متون تاريخي دوره اسلامي، شهر ساققيز-سقز شهري در جغرافياي تاريخي آزربايجان شمرده مي شود. نك. ساققيز-سقز).
٣-قاراقانلي، قاراقانلي مامان (ماوي قيشلاق): در ميانه (نك. مويانجي-ميانه).
٤-قره خان: دهي از دهستان زلقي بخش اليگودرز شهرستان بروجرد
٥-ده قره خان: دهي از دهستان گوهر بخش بافت شهرستان سيرجان. در شمال باختري بافت. ساکنين آن از طايفه ترك افشار هستند.
٦-خرقان: "نام قريتي در چهار فرسخي بسطام بر راه استرآباد، در دامنه کوه و با درختان ميوه نيکو بوده است. اين شهر در قرون هفتم و هشتم هجري محلي با اهميت بوده و از مزار اکابر، تربت شيخ ابوالحسن خرقاني در آن موضع قرار دارد".
٧-قره خان بندي: دهي از دهستان گرم خان بخش حومه شهرستان بجنورد در شمال خاوري بجنورد و سر راه شوسه بجنورد به قوچان در افشاريورد.
٨-خرقان طويل: دهي از دهستان درزاب بخش حومه شهرستان مشهد واقع در شمال باختري مشهد.
٩-کال قره خان: نام کانالي است به مشهد.
١٠-خرقان: نام قريتي از قراء سمرقند بر هشت فرسنگي آنجا.
١١-خرقان: نام يکي از رودهاي بخارا و نام يکي از روستاهايي بوده که قبل از بناي بخارا بوجود آمده است.

١٢- در نزديكي شهر مراغه آزربايجان، ناحيه اي به اسم "ساروقرغان" كه در دوره امپراتوري تركي آزربايجاني صفويه داراي اهميت بالنسبه بوده و با ناحيه ديگري به نام گاورود حكومت نشين بوده، وجود داشته است. در گذشته در اين ناحيه قلعه اي بنام "ساروقورقان" وجود داشته كه امروز در حوالي آن دهي بنام "ساري قورخان" واقع شده است. به نظر مي رسد هر سه اين نامها يعني "قرغان"، "قورقان" و "قورخان" تلفظهاي گوناگون كلمه تركي "قورقان" بوده و با كلمه "قاراقان" بي ارتباط اند. "قورقانQurqan " كلمه اي تركي است كه براي ناميدن پشته هاي كوچك بر مزارهاي مرسوم در ميان اقوام اوراسيا در ٥ هزار سال پيش و تركان باستان بكار مي رفته است. اين كلمه بعدها معني استحكامات و قلعه و ... را نيز پيدا كرده است (نك. قورقان-گرگان).

ريشه شناسي و وجه تسميه

"خرقان" و "قره قان" كلماتي تركي به معاني زير اند:

١-نوعي از درخت و يا بوته، اقاقي (به تركي همچنين "آغ سالخيم آغاجيAğ Salxım Ağacı " ناميده مي شود)، گل ابريشم. بنا به كاشغري نوعي درخت كوهستاني، بوته بيشه. فرمهاي گوناگون آن قاراقان (قاراخاني، تركي ميانه، تركمني، خلجي)، قاراقانا (تركي ميانه)، كاراگان (قيرقيزي، آلتائي)، قاراغان (قزاقي، باشقوردي، شور)، خاراغان (خاقاسي، تووا-توفالار). اين كلمه تركي در اشكال قاراغانا Qarağana، قاراغونا Qarağuna، قارغانا Qarğana به زبان مغولي وارد شده است (پسوند –غانا، -گنه در زبان مغولي براي ساختن اسم گياهان و حيوانات بكار مي رود: كگورجي گنه =گؤيه رچين تركي، قاييراغانا= مرغ نوروزي)

٢-به معني رود كوچك و يا باريكه آب كوهستاني، معادل Qôroxan قرخان مغولي.

٣-قاراقان و يا قاراخان نام برخي شخصيتهاي تاريخي واقعي و يا افسانه اي ترك بوده است، از جمله پدر اوغوزخان؛ يكي از چهار فرزند چنگيزخان؛ نام خاني مشهور از اويراتها و ... اين نام همچنين در نام نخستين دولت تركي پس از اسلام، يعني دولت قاراخانلي (در متون اسلامي خانيه، قاراخانيه، آل افراسياب، آلپ ايليگ خانلار، آرسلان بوغرا خانلار، ...) برگرفته شده از نام پدر بزرگ ساتوق بوغراخان موسس سلسله قاراخاني نيز مشاهده مي شود.

٤-در تاريخ سياسي و اجتماعي ترك، قاراخان به عنوان لقب و رتبه اي دولتي و ندرتا به معني بزرگ قوم بكار رفته است. در نظام دولتي تركي، قاراخان مقام بلندپايه اي بوده است كه دارنده آن از طبقات پايين مردم و غيراشرافي به حكومت و حاكميت رسيده باشد.

٥-"قاراخان" در ميتولوژي تركي، به معني خداي خدايان و معادل زئوس يونانيان است.

٦-در برخي از نامهاي اماكن جغرافيائي، "قاراقان" را مي توان تركيبي از "قارا" به علاوه پسوند-اسم تركي-اورال آلتائي "-قان-قانا" كه دلالت بر مكان، .... دارد دانست. در زير در باره واحدهاي "قان" و "قارا" به اختصار توضيحاتي داده مي شود:

قان-قانا:
پسوندهاي قانqan و قاناqana و مشتقات آنها (كانkan ، گانgan ، جانcan ، وانvan ، غانğan ، انan ، ... و نيز خاناxana ، خانهxanә ، خنهxәnә ، خوناxona و ....) كه دلالت بر جاي و مكان دارند، به حد وفور در نامهاي جغرافيائي سراسر آزربايجان و ايران بكار رفته اند. ريشه اين پسوندها را مي توان همزمان در زبانهاي گوناگون اورال آلتائي مانند توركي و موغولي، و زبانهاي پروتوتوركي مانند سومري تعقيب نمود. احمد كسروي نيز متوجه وجود همچو پسوند-كلمه اي در نامهاي جغرافي آزربايجان شده بود، اما آنرا به نادرستي پسوند-كلمه اي فارسي-ايراني-آريائي پنداشته بود: "کلمه وان که اينان بر آخر اين شهرها ميگذراند کلمه اي است که در آخر نام هاي آباديها بسيار معروف ميباشد چنانکه در اين نامها: شيروان نخجوان، هفتوان، ايروان، کردوان .... ان، گان، ران، لان، رام که در آخر نامهاي آباديها فراوان مي آيد همه از يک ريشه مي آيد و بمعني شهر يا جاي يا بوم ميباشد". بر خلاف نظر كسروي، نه تنها مرتبط شمردن پسوند-كلمه "قان" تركي در نامهاي جغرافيائي با زبانهاي ايراني، مطلقا نادرست است، بلكه هر نام جغرافيائي كه دارا پي افزوده قان-گان و .... باشد به احتمال بسيار زياد نامي تركي و يا اورال آلتائي است:

الف- قان-قانا در زبان سومري: در زبان سومري كه از سوي برخي از صاحبنظران زباني پروتوتورك شمرده مي شود اسمي با فرمهاي قانا Qana، قانQan و كانKan به معني محل، موضع، مكان، جا؛ جايگاه، چهارچوب، تكيه گاه، گنجه؛ ناحيه، قلمرو، عرصه، منطقه؛ بسته، دسته، قوطي و .... وجود دارد. فرم مصدري آن به معني به پيش راندن و تحمل كردن است. در اين زبان همچنين كلمه اي به شكل قانا Qâna، قانQân و به معني بخشي از مزرعه، قسمتي از خاك، كشتزار، سطح مسطح، واحد سطح، .... شكل موجود است. بي شك بسياري از نامهاي جغرافيائي مختوم به "–قان"، "-گان"، "-جان"، "-وان" و ... در آزربايجان و نواحي مجاور آن، و همچنين محتملا اسامي بسياري از مكانهاي جغرافيائي كه داراي كلمه "خانا" مي باشند (نك. خانا-پيرانشهر، خونا-خلخال)، نامهائي بسيار قديمي مشتق شده از همين ريشه و يا داراي ارتباط با آن مي باشند.

ب-قان در زبان تركي: پسوند ائتنوتوپونيم ساز "-غان-ğan " "-قان-qan "، "-گان-gan "، "-كه ن-kən " نشان دهنده جا، مكان و محلهاي جغرافيائي در زبان توركي است. اين پسوند در زبان موغولي نيز موجود بوده و بويژه پس از عناوين، نام رودخانه و كوهها آورده مي شود. به اين پسوند در توپونيمهاي باستاني مانند كورقان-قورقان (پشته اي كوچك بر مزار مرسوم در ميان اقوام اوراسيا در ٥ هزار سال پيش. بعدها به معني استحكامات و قلعه و ...)، قاديرقان، بارسيغان-بارسقان، قارقان (قاراقان-خرقان، معادل قوراخان مونغولي. رود كوچك، باريكه آب كوهستاني)، قاتقان (خم، انحنا، كج و مورب)، يارقان، يارليقان (از اسامي جزائر درياچه اورميه. محل پرتگاه، كناره دره، شكستهاي كنار رودخانه)، بارقان (زمين سست، محل باتلاقي)، چالاغان (از اسامي جزائر درياچه اورميه. محل زندگي طائفه چالا-چلا از توركان قيپچاق)، اؤتوكه¬ن (به معني محل دعا و نام الهه مكان، فرم اوليه آن "اؤتوك+-كه ن") و ... بكار رفته است. اين پسوند در توپونيمهاي بيشماري در سرتاسر سرزمينهائي كه روزگاري تحت حاكميت اقوام آلتائي، پروتوتورك و تورك بوده اند بويژه در ايران و آزربايجان بيادگار مانده است، از آن جمله اند نامهاي جغرافيائي زير: آزربايجان، بلاسجان-بلاشگان، داخرقان-توفارقان، بيلقان-بايلاقان، مغان-موغان، زنگان-زنجان، سيساقان-سيسجان، كوشگان-جوشقان، يئكه¬ن، شانجان، سدقان (صدقان)، چادگان (چادقان)، چؤهره¬قان، دليجان، انديجان، ديلمقان، نوشيجان، كميجان، ورزقان، گوگان، گرگان-جرجان، واسپورقان، ارزينجان، اوجان، ترجان، مزلقان، چاپاقان-چپقان، جنقان-جنگان، و... گفته شده است كه پسوند "-قان-qan " از طريق قوم و يا اتحاديه اقوام پروتوتورك ساكا به زبان پارتيان و از آنجا به زبانهاي ايراني پيش از اسلام وارد و پس از استيلاي عرب و نفوذ فرهنگ زباني عربي، تبديل به "-جان-can " شده است.

قارا [قرا، قره، خره، خارا]
كلمه "قارا" در زبان تركي (و "خره-خارا"، در زبان مغولي و برخي ديگر از زبانهاي آلتائي و التصاقي باستاني در منطقه) به معني سياه (قاراگئجه) است. علاوه بر آن، اين كلمه در تركيبات گوناگون دلالت بر بديمني (قاراگون، قاراخبر)، ياس (قارا گييمه ك) ، مردمي بودن (قارابودون، قاراخالق)، شدت (قاراقيش) و بزرگي (قاراچئريك: ارتش معظم؛ قاراداياق: گرز بزرگ، قاراگؤز: چشم درشت) دارد. كلمه "خارا" در زبان فارسي در تركيب سنگ خارا، به معني سنگ درشت، نيز همين كلمه تركي است. صفت قارا در نامهاي جغرافيائي و امكنه در اكثر موارد به معني رنگ سياه است. اما اين صفت علاوه بر رنگ سياه، ممكن است كه بسته به مورد، نشان از انبوهي و متراكم بودن (در مورد گياهان و جنگلها، مانند قارااورمان، قاراچيمه ن)، جهت شمال (قارايئل، قارادنيز)، مرتفع بودن (قاراداغ، قاراقايا، قاراتپه، قاراآغاج) داشته باشد. قارا در نام رودخانه ها (قاراسو، قاراچاي) به معني رودخانه اي مي باشد كه آب آن به آرامي روان است.

با دو مقدمه فوق، واژه "قاراقان" در برخي از نامهاي جغرافيائي را مي توان به عنوان نامي مركب از دو كلمه "قارا" و "قان" و در مجموع به معني مكاني بزرگ و يا محلي مرتفع دانست (براي قارا، نك. قاراچيمه ن).

٦-در ريشه شناسي كلمه خرقان، نام تركها و ايلات منسوب به دولت قاراخاني نيز پيشنهاد شده است. بنا به اين ريشه شناسي برخي از نامهاي جغرافيائي بويژه روستاهائي كه اسامي آنها به شكل قاراخانلي مي باشد، به معني منسوب به تركان و يا دولت قاراخاني مي باشند. قاراخانيان ويا خاقانيه و ايليگ خانلار، دولتي تركي است كه از طرف تركهاي قارلوق، چيگيل، يغما، توخسي و غيره تاسيس شده است (دو شاخه شرقي و غربي، ١٠٤٢-١٢١٢). قسمتهاي جنوبي آزربايجان (مناطق ترك نشين استانهاي قزوين، مركزي و تهران، قم، همدان) از جمله نقاطي ميباشند كه طوائف تركي تشكيل دهنده قاراخانيان به شكل انبوه در آنجا ساكن شده اند. به علاوه برخي از نامهاي خرقان-قره¬قان؛ اسامي چگين، قارلوق و غيره در اين نواحي بازمانده اين طوائف ميباشد. در استان قزوين و مناطق ترك نشين جوار آن در استان تهران به نام چگين-چيگين-چيگيل چيگيل برخورد ميشود. چيگيلها طائفه اي از تركهاي قاراخانيان اند كه در اين نواحي از آزربايجان ساكن شده بودند. چيگيلها به همراه تركهاي "قارلوق" و "يغما" دولت قراخانيان (قاراخانلي) را بين قرون ١٠-١٢ در آسياي ميانه تاسيس نموده اند. سلطانهاي قراخان=قاراخان هميشه از بين اين طائفه چيگيل انتخاب ميشده اند. (كلمه "چگين" به معني شاهزاده بوده معادل كلمه تركي "تكين" ميباشد. در استان آزربايجاني قزوين و بخشهاي مجاور آن به هر دو نام "چگين، چگيني" و "تكين" (تكين داغي) برخورد ميشود. ايل چگني امروزه عمدتا لرزبان، گروههائي از آنها كه در استان آزربايجان قزوين ساكنند تركي زبان و گروههائي كه در شمال كشور عراق مسكن گزيده اند كردزبانند).

ريشه شناسيهاي نادرست:

١-نهادها و مقامات دولتي ايران به موجب سياست تركي زدائي از چهره جغرافياي آزربايجان و ايران، در حال تعويض سيستماتيك و گام بگام تمام اسامي جغرافيائي و تاريخي تركي در ايران و آزربايجان با نامهائي فارسي اند. آنها در اين راستا، بسياري از نامهاي داراي كلمه "قارا" را نيز بدون توجه به معني آن در تركيب مورد نظر، با كلمه "سياه" فارسي جايگزين ساخته و مي سازند. چنانچه نام "قاراقان" (قاراغان) در شهرستان سقز از استان كردستان را به نادرستي به "سياه دشت" تغيير داده اند. حال آنكه در اينجا قاراقان و يا قاراغان به معني اقاقي و يا محلي كه داراي اقاقي فراوان مي باشد است. (شهر ساققيز-سقز بنا به متون دوره اسلامي همواره در جغرافياي آزربايجان قرار داشته است. نك. ساققيز-سقز).

٢-در عكس العملي افراطي به تعويض نامهاي تركي و جانشين ساختن همه كلمات "قارا"هاي تركي در نامهاي جغرافيائي با كلمه "سياه" فارسي از سوي دولت و نهادهاي دولتي ايران، عده اي از تركان ادعا مي كنند كه هيچكدام از كلمات قارا در نامهاي تركي به معني سياه نبوده و همه قاراها در نامهاي جغرافيائي در واقع به معني بزرگ اند. اين ادعا مقرون به حقيقت نيست، زيرا به واقع معني قارا در اكثر نامهاي جغرافيائي رنگ سياه بوده كه صرفا در رديف رنگهاي ديگري (آغ، ساري، گؤي، قيزيل، ياشيل، آل، آلا، ...) براي ناميدن آنها بكار برده شده است. البته موارد ديگري نيز وجود دارند كه كلمه قارا به معاني انبوه، متراكم، مرتفع، بزرگ ... مي باشد. به عبارت ديگر كلمه قارا در نامهاي جغرافيائي همواره به معني بزرگ نيست، همانگونه كه همواره به معني سياه نيز نمي باشد. چنانچه "قاراچاي" و يا "قاراسو" به معني رودسياه و يا رود بزرگ نبوده، به معني رودي كه به آرامي جريان دارد؛ "قاراداغ" به معني كوه سياه و يا كوه بزرگ نبوده، به معني كوه مرتفع؛ و "قاراچمه ن" به معني چمن سياه و يا چمن بزرگ نبوده، به معني چمن متراكم و انبوه است.

٢-در مقاله "اطلاعات آباديهاي ميانه" نام روستاي "قاراقانلي" به معني "بسيار محزون" آمده است. اين معني نادرست است، زيرا قاراقانلي در نامهاي جغرافيائي به معني محلي كه داراي قاراقان (اقاقي و يا نهر) بوده و يا محلي كه منسوب به قاراخان (شخص و يا طائفه) مي باشد است.

نتيجه:

قاراقان (خرقان) نام منطقه اي از آزربايجان جنوبي است كه امروزه بين استانهاي قزوين، همدان و مركزي تقسيم گرديده است. در ايران و آزربايجان جنوبي اماكن جغرافيائي متعدد ديگري با نامهائي مشابه و نزديك وجود دارند. نام منطقه قاراقان، كلمه اي تركي به معني محل و سرزميني بزرگ مي باشد. برخي از ديگر نامهاي قاراقان (بويژه آنها كه به شكل قره غان و قره قان اند) برگرفته از كلمه تركي "قاراقان" به معني اقاقي و گل ابريشم، و يا مكان و امكنه بزرگ و بخشي از آنها (كه به شكل خرقان اند) به معني نهر، بخش كوچكي از اين نامها نيز منسوب به امرا و واليان دولتهاي تركي در تاريخ كه در آن مناطق رحل اقامت گزيده و يا بر آنها حكومت كرده و داراي نام قاراخان بوده اند مي باشد. در اينگونه نامها قاراخان به معني خداي خدايان و برگرفته شده از ميتولوژي تركي است. در نظام دولتي دول تركي نيز، قاراخان به معني حاكم مردمي، حاكمي از توده مردم و غيرمنتسب به طبقه اعيان و اشراف است كه به حكومت مي رسد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home