Tuesday, December 14, 2010

عمادالدین میرزا محمد طاهر وحید قزوینی شاعر تورکی سرای عصر صفوی

http://qaraqanli.blogfa.com/post-36.aspx

نویسنده: حسین قاراقانلی
منبع: نشریه دانشجویی سارای

عمادالدین میرزا محمد طاهر قزوینی متخلص به وحید از شاعران سده یازدهم و اوایل سده دوازدهم و برادر محمد یوسف مولف «تاریخ خلد برین» است. وی در سال 1015 در خانواده ای فرهیخته و صاحب فضل در قزوین متولد شد. تحصیلات و علوم زمان خود را در شهر قزوین فراگرفت. دهخدا در لغتنامه خود به معرفی او پرداخته و در باره او آورده است که «میرزا طاهر، از شعرا و فضلای ایرانی در عهد صفویه، مورخ رسمی دربار شاه عباس دوم بود و در سال 1011 هجری قمری وزیر شاه سلیمان صفوی شد و در آخر گوشه گیری اختیار کرد. از آثار معروف وی تاریخ شاه عباس دوم است وآثار دیگری هم به نظم و نثر به زبان ترکی و فارسی دارد».

وحید در دوران نوجوانی به سبب استعداد ذاتی به تحصیل مقدمات علوم زمانی خود مشغول گردید و در فن سیاغ و امور دفتری و استیفاء مهارت پیدا کرده و در انشاء و حسن خط نیز به موفقیتهایی دست پیدا کرد. پس از فراغت ار تحصیل وارد خدمات دیوانی شد. نخست به عنوان دستیار میرزا صالح پسر «میرزا باقر توجیه نویس» به تحریر جلدی از دفاتر توجیه مشغول گردید و چون میرزا صالح وفات کرد، با لیاقتی که از خود نشان داده بود به عنوان دستیار و مشاور «اعتمادالدوله میرزا تقی» معروف به «سارو تقی» وزیر شاه صفی (1052-1038 هـ.ق) و شاه عباس دوم (1077-1052 هـ.ق)، کفالت آن را به عهده گرفت. پس از قتل سارو تقی، اعتمادالدوله -صدر اعظم دستگاه شاه عباس دوم- منصب مجلس نویسی یا وقایع نگاری را به عهده وحید قزوینی نهاد و در سال 1055 هـ.ق مورخ رسمی دربار شاه عباس دوم و مامور نوشتن تاریخ سلطنت این پادشاه گردید. او همچنین بعد از وزارت شیخ علیخان زنگنه با لقب عمادالدوله، وزیر اعظم شاه سلیمان (1105-1077 هـ.ق) گشت و تا جلوس شاه سلطان حسین بر این مسند باقی ماند ولی در اوایل حکومت شاه سلطان حسین از کار کناره گرفته و گوشه نشینی اختیار کرد و در سال 1120 هجری قمری درگذشت.

وحید قزوینی علاوه بر مشاغل دیوانی، شاعری خوش ذوق و وقایع نگاری توانا بوده است. وی با بسیاری از بزرگان و عالمان زمان خود از جمله این بزرگان می توان به صائب تبریزی مصاحبت و دوستی نزدیکی داشته است. محمدعلی تربیت نویسنده کتاب «دانشمندان آذربایجان» نیز از مصاحبت این دو شاعر بزرگ آذربایجان خبر داده و آورده است که «او اشعار خود را به منظور تصحیح آنها نزد صائب تبریزی فرستاده است و صائب نیز یکصد و بیست بیت از این اشعار را انتخاب و در نسخه های خود ثبت نموده است».

میرزا محمد طاهر قزوینی در سرودن اشعار خود همواره تلاش می کرد تا از مضامین تازه استفاده نماید. ابن یوسف شیرازی اشعار وی را از بعد تاریخی ارزشمند دانسته و نصرآبادی در تذکره الشعرا قریحه اش را ستایش کرده و می نویسد: «با اینکه در تحصیل علوم از احدی استفاده نموده ولی به قوت ادراک از جمیع علوم بهره وافی برده است. در ترتیب نظم، قوه بدیهه اش به حدی است که تا کسی نام بیت برد معمار خاطرش به دستیاری خامه به عمارت آن پرداخته» و حتی «حزین» نیز در تذکره خود او را وحیدالزمان خوانده و وی را «از غایت اشتهار بی نیاز از تعریف» دانسته است.

از وحید قزوینی آثار زیادی در حوزه های مختلف از شعر و ادبیات گرفته تا آثاری در حوزه های عرفان و فلسفه بر جای مانده است. ولی متاسفانه دیوان تورکی ایشان در پی بی مهری متولیان ادبیات کشور مواجه گردیده و بسیاری از آنها از بین رفته و یا در آستانه نابودی است. حتی بسیاری از محققین ادبی در ایران سعی در کتمان اشعار تورکی ایشان داشته اند و در هیچ یک از منابعی که درباره وحید قزوینی نوشته شده است به اشعار تورکی ایشان اشاره­ای نشده و یا به صورت کاملا سرپوشیده و گذرا به آن اشاره کرده اند.

خوشبختانه در سال 2009 بخشهایی از اشعار تورکی ایشان به همت «پاشا کریموف» و «عارف رمضانوف» گردآوری و در شهر باکو توسط «انتشارات نورلان» با نام «دیوان وحید قزوینی» منتشر شده است. این کتاب در چهار بخش تنظیم شده است که بخش اول به زندگانی و حیات شاعر، بخش دوم مثنویات، بخش سوم قصیده ها و در نهایت بخش چهارم به غزلیات، قطعه ها و تک بیتهای ایشان اختصاص یافته است.

علاوه بر این، آثار زیاد دیگری نیز از وحید قزوینی به یادگار مانده است که مهمترین و مشهورترین آنها «عباسنامه» یا «تاریخ جهان آرای عباسی» نام دارد که کتابی تاریخی بوده و مشتمل بر سه باب زیر می باشد:

- باب نخست درباره نیاکان صفویه

- باب دوم درباره شاهان صفوی پیش از شاه عباس ثانی

- باب سوم درباره زندگانی شاه عباس دوم که بخش مهم و مفصل کتاب است.

سید سعید میر محمد صادق مصحح تاریخ جهان آرای عباسی در اهمیت این کتاب می نویسد که «اگر کسی بخواهد تاریخ شکار بنویسد باید سرتاسر این کتاب را چند بار بخواند و دست کم ربعی از کتاب را در یادداشتهای خود بیاورد. بدون تردید تاریخ صفویه را بدون مراجعه به این اثر نمی توان شناخت. این امری است که اصلا و ابدا نیاز به توضیح ندارد».

«کلیات شعر وحید» نام دیوانی است که از وحید قزوینی به جا مانده است و حاوی مجموعه اشعار وی اعم از اشعار تورکی و فارسی است. هدایت در تتمه جلد هشتم روضه الصفا، دیوان وحید را «مرکب از اشعار ترکی و فارسی» دانسته و حجم آن را «بالغ بر نود هزار بیت» ذکر کرده است. نصرآبادی حجم این دیوان را «اعم از غزل، قصیده و مثنوی قریب به سی هزار بیت» عنوان کرده و حزین نیز که به گفته خود این دیوان را از نزدیک مشاهده کرده، اشعار او را «بیش از ششصد هزار بیت» ذکر می نماید.

اثر دیگر ایشان منظومه «عاشق و معشوق» است که حدود هزار و سیصد بیت می باشد. این اثر گرانقدر توسط ابراهیم شهرکی در سال 1383 در قالب پایان نامه کارشناسی ارشد با راهنمایی دکتر مرتضی میرهاشمی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم تهران تصحیح شده و با موفقیت از آن دفاع شده است. از آثار دیگر وحید قزوینی می توان به مثنوی «آلات جنگ»، مثنوی «خلوت راز»، مثنوی «در وصف تنبور»، مثنوی «در وصف عمارت شاهی»، مثنوی «در وصف نرد»، مثنوی «در وصف همایون تپه»، مثنوی «ساغر سرشار»، مثنوی «فتح قندهار»، مثنوی «گلزار عباس»، مثنوی «ناز و نیاز» یا «راز و نیاز»، مثنوی «شهر آشوب»، «ساقی نامه» و مجموعه «منشآت وحید» اشاره کرد. منشآت وحید حاوی دویست و پنجاه نامه وحید قزوینی به امرا و سلاطین ممالک گوناگون است که وی به مناسبت شغل و مقامی که داشته نگاشته است.



نمونه ای از غرلیات تورکی وحید قزوینی:

کوکسونو عاشیق قازار چون دل محبت کانیدور

لعل­لر بو کان ایچینده جملگی پیکانیدور

ائتمه میش ایخوان طبیعت قصد حسن و اعتقاد

پیرهندور شیشه­ می، باده یوسیف قانیدور

یوخ میاندا گر دئسم یارین میانیندان نیشان

هانی گر واردور دئمک بو مطلبین برهانیدور

شرح سبز شیشه ­دن چیخماز مگر گول اوزلو مئی

بو زمرد ایله چاغلارسان جواهیر کانیدور

هم بنی رسوا ائدیبدور هم اؤزو اولموش مثل

گر چی مانند نگه، لطفی بنه پنهانیدور

گزدی چشمیم، اولدو چون حئیران سنه، رنگیم گزر

دوغرودور هر لحظه بیر سرگشته­ نین دوورانیدور

یاش توکر باغری یانار، وار تا وجود بیر تک نیشان

شمع مجلس زینتی اولماقی کسر شأنیدور

یار بدگفتگوسی منحصردور شیکوه ­مه

سؤز بنیم سؤزوم، فرمان اونون فرمانیدور





جانِ شیریندن ائدر پروانه­نی بیدار صبح

بو خیال ائدر کی اولموشدور اونا غمخوار صبح

اولدو کوته شمع هجرانیم کی تا گؤرسون سنی

اولمادی شب نیمه اولدو شوقدان بیدار صبح

جای حئیرتدور کی تیغ الینده خندان اولماغین

بیر نفس عمر ایله ائتمز ترک بو بی ­عار صبح

گؤرموشم شرم جمالیندان چو چیخماز آفتاب

وارسا هر یئرده جانان آندا دائیم وار صبح

قان ائدر مظلوملار افغانی داشین باغرینی

چکمه ­میشدیر بیر نفس غیرینده بی آزار صبح

نئجه کیم بیکار ائدر شمع و چیراغی نور مهر

کافر ائتمیش هم شب و هم صبح زلف عارضین

گؤرسه­ نیر اوندان میان شب­ده چون ذوالنور صبح

شام هجرانیمی چشم خلقدن ائتدی نهان

گؤرمه­ میش دون عؤمروموزده کیم اولور ستار صبح

بس کی یونگولدور یوخوسو بو اوتانماز کافیرین

تا گؤروبدور جانیمیز فی الحال اولور بیدار صبح

شب منه چون وصف جانان یوز وئرور پروانه تک

روز و شمع تاردور گؤزومده شام تار صبح





کوهکن گر داغی قازارسا دئمه زحمت چَکر

چون بو آغیر یوکو کیم، دئرلر اونا شهرت چکر

مزدسوز جماله بنزر جان کی وصل امیدینه

جان چکر کلفت چکر زحمت چکر محنت چکر

محنت هجران بنی از بس کی ائتمیشدیر ضعیف

گر چکرسه عندلیبیم بوی گول زحمت چکر

اؤز دوداغینی امر ایچمز اگر جامی شراب

تیفلدیر شمشیر اگر چکمز بنه غایت چکر

منع ائدر ناصح سر کویینه گئتمکدن بنی

اگر بیلمز کی هوشیم آپاریر غیرت چکر

بو نه ناز و غمزه دیر جسم ایله عاشق جانینا

غم اگر چکسه غمیندن بینوا مینت چکر

عشق شیرین بس کی فرهادی سنگ دست ائیله­ میش

گر چکرسه داغی چاغلارسا مگر صورت چکر

مردم چشمیم نولا ائتدی اگر دلداری رام

عؤمرلردور قان ایچر بو بینوا خلوت چکر

جان و عؤمروم رحم ائله آخیر وحیدین جانینا

عؤمرلردور بو اسیری بینوا زحمت چکر





بیمار چشم دردینی داییم بنه وئریر

چون گول کی آشینا اولسا آشینا وئریر

بیر دل اولوبدور هر بیر دوگون بنه

ترپندیگیمده یئرلی یئریندن صدا وئریر

چشمیم سنی گؤرنده یاشارماز کی مردمک

عکسین اولوب قوناغی ائوینه صفا وئریر

گریان گؤرنده چشمیمی روی نگاریما

اول خطی سبز رنگ چو برگ حنا وئریر

سینه­ مده درد داغینا چون چولغاشور فغان

هر چند بن خاموش اولورسام صدا وئریر

بیر پهلوان کیبی کی باسار بیر مسلمی

رسوا بنی ائدنده جهانه سلا وئریر

مایوس اگر چه یار بنی ائتدی وصلدن

بیر یأسدور و لیک کی بوی رضا وئریر

وئرمز بنه گرچه مرادیم فریب اولا

هر چند هر گدایه اونو بیر گدا وئریر

جز آشیان بولبولی شوریده گؤریدیم

بیر گول بو گلستاندا کی بوی وفا وئریر

از بس بخیلدور آپارور حیرتیم اگر

عشاقه بی مضایقه اول بت جفا وئریر

سن سن کی بیر سئوال ائدنه وئرمیسن جواب

گر داغ باغری داشسا شما صدا وئریر

دل اولدو لخت لخت ائدر ایسن اگر سئوال

هر لخت کؤکسوم ایچره جوابین جدا وئریر

بن ضامینم وحید! نظر باغلا غیردن

هر مطلبی کی خاطرین ایستر خدا وئریر



+ يازار : حسین قاراقانلی چهارشنبه 11 فروردین1389

0 Comments:

Post a Comment

<< Home