Sunday, March 18, 2012

فرامين كريمخان زند و علی مراد خان زند: قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، يك دوم كردستان، يك سوم كرمانشاه،...) و قراباغ و شيروان و گنجه و نخجوان جز ولايت آزربايجان است

مئهران باهارلي- ٢٠١٠




در عصر زنديه فرمانهائي از دو فرمانرواي اين سلسله يعني كريم خان و علي مرادخان وجود دارد كه در آنها آزاديهاي مسيحيان و مبلغين آنها را تأمين مي‏شود. اين فرمانها پس از آن صادر شده اند كه "عمدة المسيحية پادري فرنسيه حكيم" نزد كريم خان و "عمدة المسيحيه پادري اورانوس حكيم" به حضور علي مرادخان رسيده و خواستار آزادي "پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه" و اينكه "در هر كجا كه خواسته باشند توقّف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشد نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم گيرند" گرديده اند. در فرمان کریم خان زند به تاريخ ١١٧٧ ه.ق. ١٧٦٣ ميلادي در باره مسيحيان ممالك محروسه ايران، مراكز سكونتي مسيحيان اروپايي (فرنگيه) در آزربايجان نيز نشان داده ميشوند. وي در جمله اي از فرمان خود ولايت آزربايجان را چنين تعريف مي كند: "ولايت آزربايجان از شيروان و قره باغ و دارالسلطنه تبريز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر". فرمان علی مراد خان نيز مانند فرمان كريم خان زند و در فرمتي كاملا مشابه، راجع‏ به اقامتگاه نمایندگان مذهبی و خلفای مسیحی و سوداگران به حکام‏ و بیگلربیگیان سرتاسر کشور صادر شده که تا حد امکان تحصیلات لازم‏ را معمول داشته و رضایت خاطر نامبردگان را فراهم سازند. اين فرمان در نشريه بررسی های تاریخی وابسته به نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي در سال ١٣٤٦ منتشر شده است.

اهميت اين دو فرمان يكي نيز در آن است كه حدود قلمرو شمال و جنوب آزربايجان را به وضوح بيان مي كنند و بنابراين از دو جهت در تاريخ آزربايجان سياسي –اداري داراي اهميت اند:

الف- در اين فرمانها علاوه بر دارالسلطنه تبريز، در شمال صراحتا مناطق "شيروان، قره باغ، گنجه و نخجوان" يعني تقريبا همه جمهوري آزربايجان و يا قفقاز جنوبي نيز به صورت جزئي از واحد سياسي-اداري آزربايجان و بخشي از ولايت آزربايجان شمرده شده اند. واقعيتي كه همواره از سوي قوميتگرايان افراطي فارس، پان ايرانيستها و بسياري از مراكز سياسي و تبليغاتي وابسته به دولت ايران انكار مي شود.

ب-در اين دو فرمان در جنوب علاوه بر دارالسلطنه تبريز، "قلمرو عليشكر" نيز جزء واحد سياسي-اداري آزربايجان شمرده شده است. اين اشاره نيز بر حدود جنوبي آزربايجان در عراق عجم پرتو افكني مي كند و يك بار ديگر تائيد مي نمايد كه در گذشته علاوه بر ساوه و اراك و همدان يعني تقريبا كل استانهاي مركزي و همدان و بخشهائي از استانهاي تهران و قم فعلي، نيمي از استانهاي كردستان و لرستان و يك سوم استان كرمانشاهان فعلي نيز داخل در حدود ولايت آزربايجان و يا آزربايجان سياسي-اداري بوده اند. .

منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود. بلوك اسفندآباد كه در گذشته آن را "قلمرو علي شكر بيگ" مي گفتند در غرب استان آزربايجاني همدان واقع شده و مركز حكومت آن در سابق روستاي قصلان-قاسيلان بوده است. اين منطقه با انتزاع از استانهاي آزربايجاني مجاور، در تقسيمات فعلي كشور در داخل استان كردستان قرار داده شده است.

فرمان دولتی کریمخان زند

فرمان تعالی شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مقام صفویه انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه ایران خانه و جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده اند، مشروط بر اینکه احدی از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی رسانيده بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان دونيكان و جزويت و گنجوخي و آگوستن و غیره که در ولایت آذربایجان از شیروان و قراباغ و دارالسلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو علیشکر، دارالسلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس و سایر ممالک محروسه می‌باشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده، هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده، تعلیم بگريند و درس بخوانند، نیز ممانعت نکرده چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین می‌نمایند بدستور و سنن دین خود برده و دفن نمایند، عایق و مانعی جهت آنها نباشد، و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده، احدی نسبت به ایشان ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهرشوال المکرم سنه ۱۱۷۷ (١٧٦٣)

فرمان علی مراد خان زند

حکم والا شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری اوانوس حکیم‏ وارد حضور و بعرض والا رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مكان؟ صفویه‏ انار اللّه براهینهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت؟ مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نگردیده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که از ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر؛ و دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مزبوره اموات خود را در مقامی که بجهة مدفون آنها تعیین‏ مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعا و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امر مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ مراد مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده جایز ندارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهر جمادی الثانی سنه *١١١٥ (در اصل سند نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران اينگونه آمده است. احتمالا اشتباه چاپي است و مي بايد ١١٩٥ و يا بعد از آن باشد)

منابع:

١-(فرمان عليمرادخان): اسناد و مکاتبات تاریخی: فرمان علی مرادخان (٢ صفحه - از ١٥١ تا ١٥٢). نشريه بررسیهای تاریخی - دی ١٣٤٦ - شماره ١١ . نويسنده: مفخم، محسن (وابسته به : نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي. دو ماهنامه بررسی های تاریخی، تاريخ و تحقيقات ايرانشناسي، قطع : کتابی. هيئت رئيسه افتخاري: تيمسار سپهبد اسدالله صنيعي، تيمسار فريدون جم، دكتر عاليخاني. هيئت مديره: تيمسار سپهبد غلامرضا ازهاري، تيمسار سپهبد علي كريملو، تيمسار سرلشگرحسين رستگار نامدار. هيئت تحريريه: آقاي دكتر خانبابا بياني، دكتر عباس زرياب خوئي، سيدمحمد تقي مصطفوي، سرهنگ دكتر جهانگير قائم مقامي)؛ و شماره ٤-٣ ص ٣٦٦-٣٦٥
٢-(فرمان كريمخان): شماره سند: ٢٢، تاريخ: شهر شوال المكرم، سنه ١١٧٧، فرستنده: كريم خان زند، موضوع: در باره آزادي مسيحيان در ممالك محروسه. اسنادي از روابط ايران با منطقه قفقاز، تاليف دايره اداره انتشار اسناد- تهران، وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، ١٣٧٢، چاپ اول
٣-تاريخ آرتساخ (قراباغ)- از ديرباز تا ١٩٩١- تاليف اديك باغداساريان (ا. گرمانيك)- تهران ١٣٨٠- ص ١٤٤
٤-قائم مقامي، جهانگير، يكصد و پنجاه سند تاريخي از جلايريان تا پهلوي، تهران، چاپخانه ارتش، ١٣٤٨.
٥-آزه‌ربايجانˊين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تاقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨
٦-دانشنامه اسلام-ماده بهارلو
٧-آزربايجان در ادوار مختلف تاريخي، دكتر محمد خالقي مقدم ـ نشريه موج ‌بيداري، سه‌شنبه ٢ مرداد ١٣٨٦ ش ١٠٤
٨-قراقويونلوها، فاروق سومر، ترجمه دكتر وهاب ولي، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي- تهران- ١٣٦٩

توضيحات:

پادري: از واژه پادرئ در زبان لاتين اخذ شده و منظور ميسيونرهاي مسيحي پروتستاني که از طريق کمپاني هند شرقي و دولت بريتانيا حمايت مي‌شدند است.

علی‌مرادخان زند: پنجمین پادشاه دودمان زند ایران و جانشین صادق‌خان زند بود. وي كه خواهر زاده كريمخان زند بود براي بار دوم از سال ١١٩٦ تا ١١٩٩ (۳ سال) سلطنت کرد و در اين سال درگذشت. علی‌مرادخان زند در آغاز بر اصفهان فرمان می‌راند اما توانست بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت شیراز دست یابد.

عراق عجم: در مقابل عراق عرب ويا قسمت سفلاي بين النهرين نامي است كه از دوره امپراتوري توركي سلجوقي جايگزين نام جبال و يا ايالت جبال سابق و يا ناحيه اي كه يونانيان آنرا ماد مي ناميده اند شده است. هرچند مفهوم عراق عجم در گذشته براي ناميدن سرزمين وسيعي در ايران مركزي بكار رفته بود، با اينهمه اين نام در برهه هائي از زمان قسمتي از آزربايجان قديمي در شمال غرب ايران را نيز شامل مي شده است، يعني در مناطقي بين دو مفهوم آزربايجان و عراق عجم همپوشاني بوده است. به عبارت ديگر در برخي از برهه هاي زماني بخشهاي جنوبي آزربايجان، علاوه بر داشتن نام آزربايجان، به همراه ديگر بخشهاي ايران مركزي يكجا عراق عجم نيز ناميده مي شده است و در مقاطع زماني ديگر، حدود عراق عجم از جنوب منطقه همدان يعني از خارج آزربايجان شروع مي شده است. بخشهائي از آزربايجان كه عراق عجم گفته مي شد خود در دوره هاي گوناگون متغير بوده و در گسترده ترين حالت خود، مناطق آزربايجاني منطبق بر استانهاي فعلي زنجان و قزوين (خمسه آزربايجان) و همدان و استانهاي مركزي (اراك يا عراق) و قم و تهران و نواحي شرقي استانهاي كردستان و كرمانشاهان را شامل مي‌شده است. حوزه عراق عجم (يعني عراق غير عرب) آزربايجان، از زمان قديم ترك نشين بود و همگي تركان اين مناطق همواره استقلال فرهنگي، زباني و هويتي تركي خود را نسبت به بخشهاي غيرآزربايجاني عراق عجم حفظ كرده بودند.

قلمرو عليشكر: منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان بعدها در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود.

بهارلوها از اركان و تكيه گاههاي اصلي امپراطوري تركي آزربايجاني قاراقويونلو بودند. نام اين طايفه از نام قلعه بهار (شهر بهار كنوني) واقع در استانِ آزربايجاني همدان گرفته شده است. سرزمين اصلي اين طايفه، منطقه همدان بود. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین افراد بهارلو در سده ٩ هجري قمري، علی شکربیگ بهارلو فرزند بایرام‌ قارا بیگ از ملازمان نزدیک جهانشاه ابوالمظفر قاراقویونلو بود که بر تمام امیرزادگان تورکمان برتری یافت. وی سالها تمامی سرزمین همدان، کردستان، لرستان و سراسر خوزستان را در تصرف خویش داشت. پس از وی نیز پسرش پیرعلی رئیس ایل در همدان به سر می‌برد.

همدان در دوره توركمانان آق ‌قويونلو تابع حوزه حكمراني علي شكر بود. حوزه علي شكر به مركزيت منطقه همدان به نوبه خود در غرب شامل يك سوم شرقي كرمانشاهان تا ساحل رودخانه قره‌ سو، نيمي از كردستان و لرستان مي شد. حدود شرقي قلمرو علي شكر آزربايجان، تا ساوه در استان مركزي را شامل مي گرديد. بلوكات ساوه در سالهاي نخستين امپراتوري تركي-آزربايجاني صفويه، جزو قلمرو علي شكر و يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (تركان قزلباش و بعدها شاهسون ها) گرديد. قلمرو علي شكر بعدها به خاك دولت عثماني ملحق شد، اما در سال ٩٠٨ هجري قمري با چيرگي نيروهاي دولت تركي آزربايجاني صفويه بر سلطان مراد عثماني، شهر همدان آزربايجان، والي نشين منطقه مذكور بدست قزلباشها افتاد.

Wednesday, March 09, 2011


گونئي آزه‌ربايجانˊين قزوين بؤلگه‌سينده‌ن: واعيظ قزوينيˊنين توركجه قوشوقلاري



مئهران باهارلي



http://qezvin-az.blogspot.com/


اون يئددينجي يوز ايل تورك و آزه‌ربايجان قوشاري ميرزه محه‌ممه‌د رفيع (موللا رفيع، رفيع الدين) واعيظ قزويني تورك آزه‌ربايجان صفه‌وي اركله‌تي (دئوله‌تي) دؤنه‌مينده ايصفاهاندا ياشاميشدير. او اصله‌ن گونئي آزه‌ربايجانˊين قزوين بؤلگه‌سينده يئرله‌شه‌ن صفي اووا (صفي آباد) كندينده‌ندير. ميرزه محه‌ممه‌د رفيع، قزوين جاميع مسجيدي باشراسي (ايمامي) اولان موللا فتحوللاه واعيظ قزوينيˊنين تورونودور و اونون اؤلومونده‌ن سونرا يئرينه گئچميشدير. واعيظ قزويني صفه‌وي خاقانلاريندان (پادشاهلاريندان) شاه عابباس، شاه صافي، ايكينجي شاه عابباس و شاه سولئيمان دؤنه‌مله‌ريني گؤرموشدور. آراشديرماجي سادات ناصيريˊيه گؤره واعيظ قزويني ١٦١٧ده آنادان اولوپ ١٦٧٨ده اؤلموشدور.


واعيظ قزوينيˊنين ياپيتلاريندا قوللانديغي اساس ديل فارسجادير. آنجاق اوندان آز ساييدا توركجه قوشوق دا اليميزه گليپ اولاشميشدير. پروفئسور تورخان گنجه‌ييˊيه گؤره بو توركجه قوشوقلار اون يئددينجي يوز ايلده ايصفاهاندا گليشمه‌كده اولان تورك قوشوغونون يازيم و آغيز اؤزه‌لليكله‌رينين اؤيره‌نيلمه‌سي باخيميندان اؤنه‌مليدير.


واعيظˊين توركجه يازديغي قوشوقلار لوندوندا بيريتانييا موزه‌سينده؛ بئرلين اركله‌ت و ايستانبول نور-ي عوثمانييه پيتيك ائوله‌رينده (كيتابخانالاريندا) اورتايا چيخاريلميشدير. بئرلين اركله‌ت پيتيك ائوينده اولان اليازما، ١٦٨٠ نجي ايلده كؤچورولوپ واعيظ قزوينيˊنين ياپيتلاري تمه‌لينده دوزه‌نله‌نميش (ترتيب ائديلميش) سئچمه‌له‌ردير. بو اليازما واعيظ قزوينيˊنين لوندون بيريتانييا موزه‌سينده اولان اليازماداكي توركجه ٩ غزه‌لينده‌ن فرقلي اولان ٢ غزه‌ل ايله بيرليكده ٤ روباعي و ٢ تركيب بنديني داها قاپسايير.


واعيظ قزوينيˊنين ايران ميللي كيتابخاناسيندا دا، ٨ يازما نوسخه‌سي توپلانميشدير. بونلاردان ايكيسي ايران ميللي كيتابخاناسي، ايكيسي سادات ناصيريˊنين اؤزه‌ل كيتابخاناسي، ايكيسي مجليس كيتابخاناسي و ايكيسي ده آستان-ي قودس-ي رضه‌وي كيتابخاناسينا (كتابخانه آستان قدس رضوي) عاييددير. بو سككيز ال يازما نوسخه، چوخ ساييدا باشقا توركجه يازمالار كيمي، ساييم و اوناريم چاليشمالاريندان دولايي اوزون سوره‌دير اوخويوجو قوللوغوندا يئر آلماماقداديرلار.


پروفئسور تورخان گنجه‌يي، قوشارين لوندوندا بيريتانييا موزه‌سينده ساخلانيلان فارسجا ديواني اليازماسيندان توركجه دوققوز غزه‌ليني ايلك كز اوزه چيخارداراق ١٩٧١ ينجي ايلده ايستانبولدا باسيلان تورك ديلي و اده‌بيياتي درگيسينده يايينلاميشدير (٢٧، صص ١٩٢-١٨٦).


واعيظ قزويني ديوانينين بيليمسه‌ل-اله‌شديره‌ل بتييي (عئلمي-تنقيدي متني) ١٩٧٩ ينجي ايلده دوكتور سئييد حسه‌ن سادات ناصيري ساريسيندان باسيلميشدير (موسسه مطبوعاتي).


٢٠٠٥ ايلينده تئهراندا واعيظ قزوينيˊنين ديواني يوخاريدا آدي گئچه‌ن سككيز يازما قارشيلاشديريلاراق عسگر عئلمي ساريسيندان باسيلميشدير (ديوان واعظ قزويني، ١٣٨٣، انتشارات ما، تهران). بو باسقيدا قوشارين ٩ توركجه قوشوغونا يئر وئريلميشدير.


سون دؤنه‌مده واعيظ قزوينيˊنين توركجه قوشوقلاري، تورآرادا (اينتئرنئتده) ايكي كز يايينلانميشدير: واعيظ قزوينيˊنين توركجه شئعيرله‌ري (Vaiz-i Kazvini ve Türkçe Şiirleri, İsrafil Babacan. Türkiyat Araştırmalar Dergisi- 167 ) و اون يئددينجي عصر آزه‌ربايجان ليريكاسي-اونتولوقيياسي (XVII Əsr Azərbaycan Lirikası, Antologiyası). بو يايينلارين هر ايكيسي ده بير سيرا يانليشليقلارا يول وئرميشله‌ردير.


بيرينجي قوشوق


وئرمه چوخ رنگي-ي گول عاريض-ي جانانيميزا

گيرمه ائي باده-يي گول رنگ بيزيم قانيميزا


اول نه روخدور، نه طراوه‌ت كي اونون فئيضينده‌ن

گول اولور خار، اگه‌ر ال وورا دامانيميزا


اول نه لبدير، نه دهاندير، نه حلاوه‌تدير بو

كي شكه‌ر سؤزله‌ري اود سالدي بيزيم جانيميزا


نئجه كيم غونچا-يي سيراب گوله‌ر شبنه‌مده‌ن

اول گوله‌ر اوزلو گوله‌ر ديده-يي گيريانيميزا


گون كيمي سييرا قيليج دون گئجه بيزده‌ن گئچدين

نه بيليرسين كي نه گون گئچدي يازيق جانيميزا


خار-ي راه اولدو مسيحا كيمينه بير سؤزون

واي اگه‌ر بخيه الي يئتسه گريبانيميزا


ساييلير داد-و دئهيش خالق-ي جاهان ايچره بو گون

وئره فتوا اگه‌ر اول خصم بيزيم قانيميزا


ريزقيميز غوصصه‌ده‌ن از بس كي بوغازدا تؤكولور

نه عجه‌ب سايسالار [گر] آبيميزي دانه‌ميزه


مودده‌عي بيرله سؤزوم وار سوخه‌نوه‌رليكده

هاني بير حاكيم-ي عاديل يئته ديوانيميزا


هاني بير ديللي فغان عرض ائده واعيظ سؤزومو

بيزه توركي دييه‌ن اول يار-ي سوخه‌ندانيميزا


ايكينجي قوشوق


چاپقينچي اه‌يري باخيشي موژگان ياراغيدير

اول غمزه اوغرو گؤزله‌ري اوغرو ياتاغيدير


اول نووباهاردان گؤيول اودلاندي لاله تك

ياندي چيراغيميز، نه عجه‌ب عئشق اوجاغيدير


اول ظرف قاني آلمايا گر حوسندور شاراب

آل قاني آلا ساغه‌ر اگه‌ر يار ساقيدير


هر توك باشيمدا قطع-ي ره-ي عئشق ايله تيكه‌ن

هر رگ تنيمده داغ ايله بير گول بوداغيدير


اول طورره چؤهره آته‌شينده‌ن قالخميش توتون

اول اه‌يري قاش فيتنه اودون چاخماغيدير


اول يار وصلين ايسته‌ر ايسه‌ن، خالقدان اوزول

وحده‌ت كمه‌ندي عاشيقا جانان قوجاغيدير


دونيا ائوينده جود ائيله‌يه‌ن آخيره‌ت تاپار

آچيق ال اول كريم ايله، قونشو چاناغيدير


واعيظ اه‌ييلدي قدد قوجاليقدان اوراق تك

يعني بو يئرده‌ن ايندي بيچيلمه‌ك چاغيدير


اوچونجو قوشوق


گئچدي ايگيدليك گونو، ايندي خام اولماق چاغيدير

يئتدي بو تومار پايانا، بوكولمه‌ك چاغيدير


دؤندو آغيز ديشسيزليكده‌ن ايلان سوراخينا

آغلا آغلا بو آغيز بيرله، نه گولمه‌ك چاغيدير


گئتدي قوووه‌ت ديزله‌رده‌ن، اوتوراق اولماق گره‌ك

چون بينا سوستالدي، ديوارين تؤكولمه‌ك چاغيدير


گوجلو ياغار قاريليق قاري، اسه‌ر غم سرسه‌ري

نئجه اوز چين دوشمه‌سين، يوز قات بوزولمه‌ك چاغيدير


كس تعه‌للوق جيسم-ي خاكيده‌ن، بودور گلدي اجه‌ل

جان-ي شيرينيم بو سوزگئچده‌ن سوزولمه‌ك چاغيدير


روزگار ايله‌ن مودارا قيل بير ايكي گون دخي

چوخ چكيشمه ائي منيم عؤمروم، اوزولمه‌ك چاغيدير


عؤمر گئچدي جان-ي شيرينيم، گئچينمه تلخ كام

كام اؤزونده‌ن آل كي بوستانين پوزولماق چاغيدير


خالق-ي عاله‌م ايچره، واعيظ، چوخ موكه‌رره‌ر اولموشوق

باشا گل ائي عؤمر، باشدان ساوولماق چاغيدير


دؤردونجو قوشوق


الينده ساغه‌ر-ي گول، موفليسين آياغينا بنزه‌ر

اوزونده غازه-يي تر، گوندوزون چيراغينا بنزه‌ر


نظه‌ر كي باغ-ي جمالينا دوشدو، چيخماغي يوخدور

"بعينه" اول روخ-ي زيبا، بئهيشت باغينا بنزه‌ر


گؤز ايچره مردومه‌كˊي جاي وئرميشه‌م، نه عجه‌ب كيم

منيم گؤيولده‌كي او گول عوزار داغينا بنزه‌ر


جودا بولوپ سر-ي زولف-ي اوزونده‌ن اولدو پريشان

اؤزونده‌ن آيري دوشه‌ن عاشيقين داماغينا بنزه‌ر


آغاردي باش توكو، واعيظ، نه ايش گلير داخي سنده‌ن

داماق بو قوجاليقدا سحه‌ر چيراغينا بنزه‌ر


بئشينجي قوشوق


گر گلسه لوطفده‌ن گؤزه اول ماه پاره‌ميز

موشكول كي گلمه‌يه گؤزه آخير سيتاره‌ميز


بس گييسيله‌ر كي تيكميش ايدي جوور-ي تيغينه

بي درد بخييه قويمادي گؤز آچا ياراميز


تاپماز فوروغ-ي جووهه‌ريميز تا وطه‌نده‌ييك

اولماز چيراغ چيخماسا باشدان شراره‌ميز


دويدوق كي بو جاهان نه مقام-ي قراردير

اول دم كي وئرديله‌ر حره‌كه‌ت گاهواره‌ميز


توفان-ي فيتنه‌دير نه عجه‌ب گؤزگو سويو تك

گر باسماسين آياغ(ي) آرايا كناره‌ميز


عيبره‌ت گؤزونده گؤر نئجه بي ائعتيباردير

دونيا كؤچه‌ر دوزه‌تمه‌يه گئتمه‌ز نظاره‌ميز


از بس پور آبدير گؤزوموز اول موحيطده‌ن

بير قطره‌ييك ولئيك گؤرونمه‌ز كناره‌ميز


واعيظ ياراشماز بيزه جوز دردمه‌ندليك

بي چاره‌ليكده‌ن اؤزگه نه‌دير داخي چاره‌ميز


آلتينجي قوشوق


اؤزگه عاله‌مده مگه‌ر تؤكسه‌م غمينده‌ن ياشلار

يوخسا بو سئيلابا دؤزمه‌زله‌ر بو داغلار، داشلار


گئچسه گر لعل-ي لبينده‌ن آديميز، بو شؤوقده‌ن

داشلانير اشكيم كيمي خاته‌م گؤزونده‌ن قاشلار


اول باهار-ي حوسن-ي فئيضينده‌ن كي من مجنونويام

غونچا تك اطفال الينده آچيليرلار داشلار


تا قيليج چيخماز قينيندان، ظاهير اولماز جؤوهه‌ري

نور-ي چشميم وسمه‌ني نئيله‌ر او اه‌يري قاشلار


پاي تا سر اول پريوه‌ش جان-ي شيريندير، نه تن

جان چكه‌رله‌ر صوره‌تين گر چكسه‌له‌ر نققاشلار


لاله-وو گول دامه‌نينده هر سحه‌ر شبنه‌م دئييل

گئجه‌له‌ر روز-ي سيياهيمدان تؤكه‌رله‌ر ياشلار


پادشاه-ي مولك-ي فقريك، تختيميزدير پوشت-ي پا

تاج-ي دئوله‌ت دوست يولوندا وئريلميش باشلار


قوجاليق حيرصي كونون فيكر-ي سر-و سامان ائده‌ر

ايندي توتموش باشدان بو باشا گلميش ياشلار


تن قوجالدي واعيظ ايشده‌ن دوشدوله‌ر عقل-و حه‌واس

عؤمر از بس توند گئچدي قالديلار يولداشلار


يئددينجي قوشوق


دني آنجاق تره‌ققي ائيله‌سه، عالي مكان اولماز

زمين توز اولسا، باشي گؤيه يئتسه، آسمان اولماز


چوخ ايصلاح ايسته‌ر اينسان ووجودو تا كي ديل بيلسين

قله‌م يونولماينجا هر طره‌فده‌ن خوش به‌يان اولماز


گؤيول چاك اولمايينجا بيتمه‌ز اوندا معريفه‌ت توخمو

سؤكولمه‌ز تا زمين شوخم ايله باغ-و بوستان اولماز


سيغيشماز بو گؤيول.له‌ر عاله‌مينه شؤوكه‌ت-ي حوسنو

منيم درديم اونونچون كيمسه‌يه خاطيرنيشان اولماز


بير ايكي مصراع ايله‌ن اولماسان صاحيب سوخه‌ن، واعيظ

كي مووزون اولماق ايله‌ن هر چوبوق سرو-ي ره‌وان اولماز


سككيزينجي قوشوق


گؤيولل.ه‌ر يئرده جرياني، فغانلار گؤيده دورناسي

گؤزه‌ل آولاق ايميش لاچين باخيشليم عئشق صحراسي


زي بس پورجذبه اولموش بيسوتون شيرين ميثاليندان

عجه‌ب كيم آلمايا فرهاد الينده‌ن تيشه خاراسي


آخار آب-ي حه‌يات از بس بولانديق عؤمر باغيندان

نظه‌رده گيرباديندان بيلينمه‌ز سرو-ي رعناسي


چورور توپراقدا چون گنج-ي هونه‌ر بو كونج-ي ويراندا

كي بو جوز-ي زاماندا تانيمازلار غئير-ي عابباسي


ديل-و جاني غميندير، مولك-و مالي حاديثاتيندير

دئييرله‌ر خاجه دونيا داردير گؤر فاني دونياسي


گؤرور عاقيل بو دشتين لاله‌سينده‌ن چشم-ي ديل بيرله

كي داييم عيشره‌ت ايچره كولفه‌تي توي، ايچره‌دير ياسي


گؤزو خوشلوق اوزو گؤرمه‌ز تني آسوده‌ليك بيلمه‌ز

ديرييكه‌ن جان چكه‌ر، القيصصه مولك-و مال جوياسي


بو جاهيل خالق داييم بيربيرينده‌ن حاجه‌ت ايسته‌رله‌ر

تامامي بنده-و هئچ كيمسه بيلمه‌ز كيمدير آغاسي


سراپا درد-ي سردير، چوخ جاهان مالينا آلدانما

فراغه‌ت ايسته‌ر ايسه‌ن، واعيظ، الده‌ن وئرمه ايفلاسي


دوققوزونجو قوشوق


اگه‌ر گول.له‌ر غمينده‌ندير چمه‌نده بولبول افغاني

كيمين عئشقينده‌ن آيا چاكدير گولل.ه‌ر گريباني


سنين گول تك جمالين بير نظه‌ر تا پرده‌سيز گؤردو

گؤزوم هر لاله-يي سيرآبا دوشدو قاينادي قاني


گئچه سئيلاب تك گر داغا دورماز داش داش اوسته

قييامه‌ت قامه‌تي تا نئيله‌سين بو اپريميش جاني


اونونچون سرنيگون بخت-ي سيياهيم تك موشه‌ووه‌شدير

كي اول اوزده‌ن اوزاق دوشموش سر-ي زولف-ي پريشاني


حسه‌دده‌ن چاخناشيرلار بير بيره داغدا قارا داشلار

اوزون عكسي اولا گر بير نفه‌س آيينه ميهماني


سراسه‌ر بو نيياز-و عجزدير اول ناز-و ايستيغنا

ده‌يه‌ر حوسنون سراپاسينا عئشقين چشم-ي گيرياني


جاهاندا گؤرمه‌ديك واعيظ بيزيم مجنون تكي عاقيل

كي الده‌ن وئرمه‌دي بير لحظه هرگيز دشت داماني


اونونجو قوشوق


جبرسيز بير بيرينده‌ن آيريلماز كسه‌كله‌ر، داشلار

يو حاقين نئيچون ايتيرديله‌ر گؤزه‌ل يولداشلار


نولدو، يا رب، باشا وارماز بير بيرينين ايكي گؤز

واريثي بير آرخادان گلميش بو قارينداشلار


بو نيفاق اهلينين اؤز ضاييعينه (؟) بير باخ گؤر عه‌يان

اوزله‌رينده جيدالي گؤزله‌ر، قيليجلي قاشلار


ياپيشيپدير ديزه داييم حيله‌بازليق فيكري چون

بير نفه‌س اه‌يله‌نمه‌يه‌ن حاق سجده‌سينده‌ن باشلار


باغلايان چاغ بحر-ي رحمه‌ت فيكري قاپدي كؤنلومو

قالمادي قاييتسالار يوددان (؟) تؤكولموش ياشلار


سايديم اول عؤمر-ي گيرامينين سفه‌رده‌ن گلدييي

كيم، يئنه قاييتديلار يئتميشده‌ن اؤتموش ياشلار


ييغلايان چاغ هيجرده‌ن خندان گؤزوكدو قارشيدان

گؤزله‌ره آز قالدي قاييتسا تؤكولموش ياشلار


اون بيرينجي قوشوق


احبابا اولمايا ده‌يه يانميش سيتاره‌ميز

بيجا دئييل خلاييق ايچينده كناره‌ميز


دردا كي گؤرمه‌ديك همه-يي عؤمر گول كيمي

پئيمانه‌ميزده جوز جييه‌ر-ي پاره پاره‌ميز


بيتميشسه بخيه ديش كيمي آغزيندا ساچيلير

ديشينده گؤرسه تيغيني سكسه‌نسه ياراميز


تاخديق قولاغا دورر كيمي حاق سؤزله‌رين تامام

آرتار جنان خراجينا بو گوشواره‌ميز


عئشق اهلينين كمالينا كيم سر حئساب اولور

هر داغ باشيندا صيفر تك آرتار شوماره‌ميز


باش رعشه (؟) باشلاياندا اومارديم اويانالي (؟)

باشدان كونون اوشاق باش اولوب گهواره‌ميز


دؤردلوكله‌ر


ائي صنه‌م، قنديل تك وقف اولدو كؤنلوم دئيرينه

اود يانار باشيمدا باخماق فورصه‌تيم يوخ غئيرينه

ساييرام داغ-ي فراقه‌تده‌ن ووصال اه‌يياميني

بو دويونله‌ر الده تسبيح اولدو ذيكر-ي خئيرينه


اه‌ووه‌ل سؤزو صافي طبعله‌رده‌ن سوزدور

اوندان سورا اهل-ي طبعي اوندان قيزدير

گر حاق سؤزو آجي اولا، شيرين سؤزه قات

هر كوزه‌يه بير قطره گولاب داميزدير


قيسا سؤزلوكQısa Sözlük :


اپريميشƏprimiş : پوسيده، از كار افتاده

اركله‌تƏrklət : دولت

اوزولÜzül : جدا شو، بريده شو

اولاشميشديرUlaşmışdır : رسيده است

اومارديمUmardım : اميد مي داشتم

اوناريمOnarım : تعمير

اه‌يله‌نمه‌كƏylənmək : متوقف شدن، سرگرم شدن

اؤتموشÖtmüş : رفته، گذر كرده

ايگيدليكİgidlik : جواني، رشادت

آراشديرماجيAraşdırmaçı : محقق، پژوهشگر

آغاAğa : ارباب

آلAl : سرخ

آولاقAvlaq : شكارگاه

باشراBaşra : امام

بتيكBətik : متن

بولانديقBulandıq : آشفته، درهم

بولوپBolup : شده (اولوپOlup )

بيرلهBirlə : به همراه، با

پيتيك ائويPitikevi : كتابخانه

تمه‌لTəməl : اساس

تورآراTorara : اينترنت

تورونTorun : نوه

تويToy : جشن

جيداليCıdalı : نيزه دار

چاپقينچيÇapqınçı : غارتگر

چاخناشماقÇaxnaşmaq : به هم خوردن، متلاطم شدن

چاغÇağ : زمان

چاناقÇanaq : كاسه

خاقانXaqan : پادشاه

داميزديرDamızdır : بچكان

دوزه‌نله‌نميشDüzənlənmiş : ترتيب داده شده

دويدوقDuyduq : شنيديم

دويونDüyün : گره

دؤنه‌مDönəm : دوره، عهد

ساچيليرSaçılır : افشان مي شود

ساريسيندانSarısından : از طرف

ساوولماقSavulmaq : رفع و دفع شدن

ساييمSayım : شمارش

سكسه‌نSıksən : هشتاد

سورهSürə : مدت

سوزگئچSüzgəç : صافي

سوستالديSustaldı : سست شد

سئچمهSeçmə : منتخب

سيغيشمازSığışmaz : نمي گنجد

سييراSıyra (سيييراSıyıra ): بيرون آورد، لخت كند (شمشير را از غلاف)

غازهQazə (عرب): انليك، سورخاب

قاپساييرQapsayır : شامل مي شود

قاتQat : مرتبه، دفعه، لا

قاريليقQarılıq : كهولت، پيري

قارينداشQarındaş : هم شكم

قوشارQoşar : شاعر

قوشوقQoşuq : شعر

قوللوقQulluq : خدمت

قينQın : غلاف

كزKəz : دفعه، بار

كسه‌كKəsək :

گليشمه‌كGəlişmək : رشد كردن، توسعه يافتن

گوله‌ر اوزلوGülərüzlü : خنده رو

گؤزگوGözgü : آئينه

گؤزوكدوGözükdü : ديده شد، به نظر رسيد

گؤيولGöyül : دل

گئچينمهGeçinmə : گذران عمر مكن

گييسيGiysi : لباس، پوشاك

وارمازVarmaz : نمي رود

اله‌شديره‌لƏləşdirəl : انتقادي

ياپيتyapıt اثر

ياتاقYataq : جايگاه

ياراشمازYaraşmaz : نشايد

ياراقYaraq : سلاح

اليازماƏlyazma : نسخه خطي

يازيمYazım : املا

ياسYas : عزا

يونولماقYonulmaq : تراشيده شدن

ييغلاماقYığlamaq : گريستن

Tuesday, February 08, 2011

علی مراد خان زند: قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، يك دوم كردستان، يك سوم كرمانشاه،...) و قراباغ و شيروان و گنجه و نخجوان جز ولايت آزربايجان است



مئهران بهارلي






در عصر زنديه فرمانهائي از دو فرمانرواي اين سلسله يعني كريم خان و علي مرادخان وجود دارد كه در آنها آزاديهاي مسيحيان و مبلغين آنها را تأمين مي‏شود. اين فرمانها پس از آن صادر شده اند كه "عمدة المسيحية پادري فرنسيه حكيم" نزد كريم خان و "عمدة المسيحيه پادري اورانوس حكيم" به حضور علي مرادخان رسيده و خواستار آزادي "پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه" و اينكه "در هر كجا كه خواسته باشند توقّف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشد نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم گيرند" گرديده اند. فرمان علی مراد خان نيز مانند فرمان كريم خان زند و در فرمتي كاملا مشابه، راجع‏ به اقامتگاه نمایندگان مذهبی و خلفای مسیحی و سوداگران به حکام‏ و بیگلربیگیان سرتاسر کشور صادر شده که تا حد امکان تحصیلات لازم‏ را معمول داشته و رضایت خاطر نامبردگان را فراهم سازند. اين فرمان در نشريه بررسی های تاریخی وابسته به نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي در سال ١٣٤٦ منتشر شده است.



اهميت اين دو فرمان يكي نيز در آن است كه حدود قلمرو شمال و جنوب آزربايجان را به وضوح بيان مي كنند. طبق اين دو فرمان در شمال نواحي گنجه و قره باغ و نخجوان و شيروان يعني تقريبا همه جمهوري آزربايجان فعلي بخشي از ولايت آزربايجان است. در جنوب نيز علاوه بر دارالسلطنه تبريز، قلمرو عليشكر يعني اراضي اي وسيع از ساوه و اراك و همدان يعني تقريبا كل استانهاي مركزي و همدان و بخشهائي از استانهاي تهران و قم فعلي به علاوه نيمه شرقي استان كردستان فعلي و يك سوم شرقي استان كرمانشاه و بخشهائي از استان لرستان فعلي جز اراضي آزربايجان مي باشند.



فرمان علی مراد خان زند



حکم والا شد آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری اوانوس حکیم‏ وارد حضور و بعرض والا رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مكان؟ صفویه‏ انار اللّه براهینهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت؟ مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نگردیده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که از ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر؛ و دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مزبوره اموات خود را در مقامی که بجهة مدفون آنها تعیین‏ مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعا و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امر مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ مراد مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده جایز ندارند و در عهده شناسند.



تحریرا فی شهر جمادی الثانی سنه *١١١٥ (در اصل سند نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران اينگونه آمده است. احتمالا اشتباه چاپي است و مي بايد ١١٩٥ و يا بعد از آن باشد)



منبع:



١-اسناد و مکاتبات تاریخی: فرمان علی مرادخان (٢ صفحه - از ١٥١ تا ١٥٢). نشريه بررسی های تاریخی - دی ١٣٤٦ - شماره ١١ . نويسنده: مفخم، محسن (وابسته به : نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي. دو ماهنامه بررسی های تاریخی، تاريخ و تحقيقات ايرانشناسي، قطع : کتابی. هيئت رئيسه افتخاري: تيمسار سپهبد اسدالله صنيعي، تيمسار فريدون جم، دكتر عاليخاني. هيئت مديره: تيمسار سپهبد غلامرضا ازهاري، تيمسار سپهبد علي كريملو، تيمسار سرلشگرحسين رستگار نامدار. هيئت تحريريه: آقاي دكتر خانبابا بياني، دكتر عباس زرياب خوئي، سيدمحمد تقي مصطفوي، سرهنگ دكتر جهانگير قائم مقامي)



٢-قائم مقامي، جهانگير، يكصد و پنجاه سند تاريخي از جلايريان تا پهلوي، تهران، چاپخانه ارتش، ١٣٤٨.

٣-آزه‌ربايجانˊين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تاقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨



پادري: از واژه پادرئ در زبان لاتين اخذ شده و منظور ميسيونرهاي مسيحي پروتستاني که از طريق کمپاني هند شرقي و دولت بريتانيا حمايت مي‌شدند است.



علی‌مرادخان زند: پنجمین پادشاه دودمان زند ایران و جانشین صادق‌خان زند بود. وي از سال ١١٩٦ تا ١١٩٩ (۳ سال) سلطنت کرد و در اين سال درگذشت.علی‌مرادخان زند كه در آغاز بر اصفهان فرمان می‌راند توانست بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت شیراز دست یابد.



عراق عجم: در مقابل عراق عرب ويا قسمت سفلاي بين النهرين نامي است كه از دوره امپراتوري توركي سلجوقي جايگزين نام جبال و يا ايالت جبال سابق و يا ناحيه اي كه يونانيان آنرا ماد مي ناميده اند شده است. هرچند مفهوم عراق عجم در گذشته براي ناميدن سرزمين وسيعي در ايران مركزي بكار رفته بود، با اينهمه اين نام در برهه هائي از زمان قسمتي از آزربايجان قديمي در شمال غرب ايران را نيز شامل مي شده است، يعني در مناطقي بين دو مفهوم آزربايجان و عراق عجم همپوشاني بوده است. به عبارت ديگر در برخي از برهه هاي زماني بخشهاي جنوبي آزربايجان، علاوه بر داشتن نام آزربايجان، به همراه ديگر بخشهاي ايران مركزي يكجا عراق عجم نيز ناميده مي شده است و در مقاطع زماني ديگر، حدود عراق عجم از جنوب منطقه همدان يعني از خارج آزربايجان شروع مي شده است. بخشهائي از آزربايجان كه عراق عجم گفته مي شد خود در دوره هاي گوناگون متغير بوده و در گسترده ترين حالت خود، مناطق آزربايجاني منطبق بر استانهاي فعلي زنجان و قزوين (خمسه آزربايجان) و همدان و استانهاي مركزي (اراك يا عراق) و قم و تهران و نواحي شرقي استانهاي كردستان و كرمانشاهان را شامل مي‌شده است. حوزه عراق عجم (يعني عراق غير عرب) آزربايجان، از زمان قديم ترك نشين بود و همگي تركان اين مناطق همواره استقلال فرهنگي، زباني و هويتي تركي خود را نسبت به بخشهاي غيرآزربايجاني عراق عجم حفظ كرده بودند.



قلمرو عليشكر: منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان بعدها در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود.



بهارلوها از اركان و تكيه گاههاي اصلي امپراطوري تركي آزربايجاني قاراقويونلو بودند. نام اين طايفه از نام قلعه بهار (شهر بهار كنوني) واقع در استانِ آزربايجاني همدان گرفته شده است. سرزمين اصلي اين طايفه، منطقه همدان بود. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین افراد بهارلو در سده ٩ هجري قمري، علی شکربیگ بهارلو فرزند بایرام‌ قارا بیگ از ملازمان نزدیک جهانشاه ابوالمظفر قاراقویونلو بود که بر تمام امیرزادگان تورکمان برتری یافت. وی سالها تمامی سرزمین همدان، کردستان، لرستان و سراسر خوزستان را در تصرف خویش داشت. پس از وی نیز پسرش پیرعلی رئیس ایل در همدان به سر می‌برد.



همدان در دوره توركمانان آق ‌قويونلو تابع حوزه حكمراني علي شكر بود. حوزه علي شكر به مركزيت منطقه همدان به نوبه خود در غرب شامل يك سوم شرقي كرمانشاهان تا ساحل رودخانه قره‌ سو، نيمي از كردستان و لرستان مي شد. حدود شرقي قلمرو علي شكر آزربايجان، تا ساوه در استان مركزي را شامل مي گرديد. بلوكات ساوه در سالهاي نخستين امپراتوري تركي-آزربايجاني صفويه، جزو قلمرو علي شكر و يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (تركان قزلباش و بعدها شاهسون ها) گرديد. قلمرو علي شكر بعدها به خاك دولت عثماني ملحق شد، اما در سال ٩٠٨ هجري قمري با چيرگي نيروهاي دولت تركي آزربايجاني صفويه بر سلطان مراد عثماني، شهر همدان آزربايجان، والي نشين منطقه مذكور بدست قزلباشها افتاد.

Tuesday, January 04, 2011

فرمان كريمخان زند و شمول ولايت آزربايجان بر قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، كردستان، كرمانشاه،...)

مئهران باهارلي- ٢٠١٠

کریم خان زند فرماني به تاريخ ١١٧٧ ه.ق. ١٧٦٣ ميلادي در باره مسيحيان ممالك محروسه ايران دارد كه در آن مراكز سكونتي مسيحيان اروپايي (فرنگيه) در آذربايجان نيز نشان داده ميشوند. وي در جمله اي از فرمان خود ولايت آزربايجان را چنين تعريف مي كند: "ولايت آزربايجان از شيروان و قره باغ و دارالسلطنه تبريز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر". اين فرمان از دو جهت در تاريخ آزربايجان سياسي –اداري داراي اهميت است:

الف-كريم خان زند، در اين فرمان علاوه بر دارالسلطنه تبريز، صراحتا مناطق "شيروان، قره باغ، گنجه و نخجوان" در جمهوري آزربايجان و يا قفقاز جنوبي را نيز به صورت جزئي از واحد سياسي-اداري آزربايجان (ولايت آزربايجان) بر مي شمارد. واقعيتي كه همواره از سوي قوميتگرايان افراطي فارس، پان ايرانيستها و بسياري از مراكز سياسي و تبليغاتي وابسته به دولت ايران انكار مي شود.

ب-در اين فرمان "قلمرو عليشكر" جزء واحد سياسي-اداري آزربايجان شمرده شده است. اين اشاره نيز بر حدود جنوبي آزربايجان در عراق عجم پرتو افكني مي كند و يك بار ديگر تائيد مي نمايد كه در گذشته علاوه بر كل استانهاي مركزي و همدان فعلي، نيمي از استانهاي كردستان و لرستان و يك سوم استان كرمانشاهان نيز داخل در حدود ولايت آزربايجان و يا آزربايجان سياسي-اداري بوده اند.

فرمان كريمخان زند چنين است:

"فرمان تعالي شد آنكه در اين اوان عمده المسيحيه پادري فرنسيه حكيم وارد حضور و به عرض رسانيد كه به موجب ارقام سلاطين جنت مقام صفويه انارالله برهانهم، هميشه پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه ايران خانه و جا و مكان داشته، هر يك به رسم آيين خويشتن مشغول و تجار و سوداگران آن طايفه به تجارت قيام و عشور متوجهات حسابي خود را مهمسازي عمال خيريت اعمال مي نموده اند، مشروط بر آنكه احدي از آنها مرتكب امري كه خلاف ملت مقدس اثني عشره عليهم صلوات الله الملك الاكبر باشد به حسب ظاهر نكرده، احدي را هم به ايشان رجوعي نباشد. و هرگاه جماعت ارامنه به آنها ضرر و نقصاني رسانيده، متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمايند و پادريان كرمليان و دنيكان و جزويت و گنجوخي و آگوستن و غيره كه در ولايت آذربايجان از شيروان و قره باغ و دارالسلطنه تبريز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر، دارالسلطنه اصفهان و الكاء فارس از شيراز و بندر عباس و ساير ممالك محروسه مي باشند و در هر جا كه خواسته باشند توقف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشند نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم بگيرند و درس بخوانند نيز ممانعت نكرده. چنانچه جماعت مذكوره اموات خود را در مقاميكه به جهت مدفون آنها تعيين مي نمايند به دستور و سنن دين خود برده دفن نمايند، عايق و مانعي جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه آنها به عمل آمده، احدي نسبت به ايشان ظلم و ستم ننمايد و در خصوص صدق ادعايات و غرض خود اراقم بيگلربيگيان و حكام كرام و غيره عمال ولايات محروسه در خصوص امور مذكوره به نحوي كه حسب الارقام سلاطين به شروط مذكوره مقرر شده، از آن قرار معمول و عشور متوجهات حسابي تجار و سوداگران را باز يافت و تخلف از فرموده مبارك جايز نداشته، مراعات ايشان را منظور دارند و در عهده شناسند.

تحريرا في شهر شوال المكرم سنه ١١٧٧-١٧٦٣"

منبع: شماره سند: ٢٢، تاريخ: شهر شوال المكرم، سنه ١١٧٧، فرستنده: كريم خان، موضوع: در باره آزادي مسيحيان در ممالك محروسه. اسنادي از روابط ايران با منطقه قفقاز، تاليف دايره اداره انتشار اسناد- تهران، وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، ١٣٧٢، چاپ اول

عراق عجم: عراق عجم (در مقابل عراق عرب ويا قسمت سفلاي بين النهرين) نامي است كه از دوره امپراتوري توركي سلجوقي جايگزين نام جبال و يا ايالت جبال سابق و يا ناحيه اي كه يونانيان آنرا ماد مي ناميده اند شده است. هرچند اين نام در گذشته براي ناميدن سرزمين وسيعي در ايران مركزي بكار رفته، با اينهمه مفهوم عراق عجم، در برهه هائي از زمان قسمتي از آزربايجان قديمي در شمال غرب ايران را نيز شامل مي شده است، يعني در مناطقي بين دو مفهوم آزربايجان و عراق عجم همپوشاني بوده است. به عبارت ديگر در برخي از برهه هاي زماني بخشهاي جنوبي آزربايجان، به همراه ديگر بخشهاي ايران مركزي، علاوه بر داشتن نام آزربايجان، يكجا عراق عجم نيز ناميده مي شده اند و در مقاطع زماني ديگر، حدود عراق عجم از جنوب منطقه همدان يعني از خارج آزربايجان شروع مي شده است. بخشهائي از آزربايجان كه عراق عجم گفته مي شد نيز در دوره هاي گوناگون متغير بوده و در گسترده ترين حالت خود، مناطق آزربايجاني منطبق بر استانهاي فعلي زنجان و قزوين (خمسه آزربايجان) و همدان و استانهاي مركزي (اراك يا عراق) و قم و تهران و نواحي شرقي استانهاي كردستان و كرمانشاهان را شامل مي‌شده است. حوزه عراق عجم (يعني عراق غير عرب) آزربايجان، از زمان قديم ترك نشين بود و همگي تركان اين مناطق همواره استقلال فرهنگي، زباني و هويتي تركي خود را نسبت به بخشهاي غيرآزربايجاني عراق عجم حفظ كرده بودند.

قلمرو عليشكر: منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان بعدها در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود.

بهارلوها از اركان و تكيه گاههاي اصلي امپراطوري تركي آزربايجاني قاراقويونلو بودند. نام اين طايفه از نام قلعة بهار (شهر بهار كنوني) واقع در استانِ آزربايجاني همدان گرفته شده است. سرزمين اصلي اين طايفه، منطقه همدان بود. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین افراد بهارلو در سدۀ9ق، علی شکربیگ بهارلو فرزند بایرام‌قارا بیگ از ملازمان نزدیک جهانشاه ابوالمظفر قاراقویونلو بود که بر تمام امیرزادگان تورکمان برتری یافت. وی سالها تمامی سرزمین همدان، کردستان، لرستان و سراسر خوزستان را در تصرف خویش داشت. پس از وی نیز پسرش پیرعلی رئیس ایل در همدان به سر می‌برد.

همدان در دوره توركمانان آق‌قويونلو تابع حوزه حكمراني علي شكر بود. حوزه علي شكر به مركزيت منطقه همدان به نوبه خود در غرب شامل يك سوم شرقي كرمانشاهان تا ساحل رودخانة قره‌ سو، نيمي از كردستان و لرستان مي شد. حدود شرقي قلمرو علي شكر آزربايجان، تا ساوه در استان مركزي را شامل مي گرديد. بلوكات ساوه در سالهاي نخستين امپراتوري تركي-آزربايجاني صفويه، جزو قلمرو علي شكر و يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (تركان قزلباش و بعدها شاهسون ها) گرديد. قلمرو علي شكر بعدها به خاك دولت عثماني ملحق شد، اما در سال ٩٠٨ هجري قمري با چيرگي نيروهاي دولت تركي آزربايجاني صفويه بر سلطان مراد عثماني، شهر همدان آزربايجان، والي نشين منطقه مذكور بدست قزلباشها افتاد.

در برخي منابع (آزه‌ربايجانˊين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨) ادعا شده كه مشابه اين فرمان از سوي عليمرادخان نيز صادر شده است. وي كه خواهر زاده كريمخان زند بود براي بار دوم از سال ١١٩٦ تا ١١٩٩ سلطنت کرد و در اين سال درگذشت

برخي از منابع ديگر: "دانشنامه اسلام-ماده بهارلو" (نک‍: نهاوندی،١/٤٦-٤٨؛ قس: تاریخ، ٣٦؛ پرهام، ٥٢١؛ بابر، ٤١؛ نهاوندی، ١/٤٨-٤٩؛ همو، ١/٤٩؛ هدایت، ٨/٣٩٥، ٤٥٥؛ سومر، ١/٢٣، حاشیه؛ بدلیسی، ٧٣)؛ "آذربايجان در ادوار مختلف تاريخي" (دكتر محمد خالقي مقدم ـ نشريه موج ‌بيداري، سه‌شنبه 2 مرداد ١٣٨٦ ش ١٠٤ ص ٤)؛ "قراقويونلوها" (فاروق سومر، ترجمه دكتر وهاب ولي، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي- تهران- ١٣٦٩- صفحه ٢٧)؛ "مجله بررسيهاي تاريخي: فرمان عليمرادخان زند"٬ ١٣٤٦ شماره ٥٬ ض ١٥٢-١٥١ و شماره ٤-٣ ص ٣٦٦-٣٦٥)

Thursday, December 30, 2010

افشارشناسي



دكتر محمدخالقي مقدم



-سلسله آثار -(46 اثر علمي مربوط به ايل افشار )



http://drmkhm.blogfa.com/post-16.aspx



1- استان زنجان، سرزمين اقوام افشار

2- نقش اجتماعي ايل افشار در تشكيل دولت صفويه

3- تاخت و تاز ازبكها به ايران و مقابله اقوام افشار در برابر آنان

4- شناخت اجتماعي سران ايل افشار

5- تاكتيكها و استراتژيها و تواناييهاي نظامي ارتش افشار

6- زندگي نامه سران دولت نادر شاه افشار

7- اوضاع اجتماعي زنجان پس از فروپاشي دولت افشاريه

8- ادعاي سياسي سلطنت توسط اقوام افشار زنجان دوره زنديه

9- فوجهاي نظامي افشار زنجان در دوره قاجاريه

10 - تقابل دو ايل افشار و ايل قاجار، در زنجان در اوايل تشكيل دولت قاجاريه

11- نقش حاكمان افشار زنجان در جنگهاي ايران و روس

12- تأثير فرهنگي موسيقي اقوام افشار زنجان بر روي دستگاههاي موسيقي اصيل ايراني

13 - تحول اجتماعي موسيقي ايراني از دوره صفويه تا قاجاريه

14- زنجان و زيباييهاي فرش افشار

15- صنعت زيباي چارق هاي افشار زنجان

16- صنعت زيباي چاقوسازي اقوام افشار زنجان

17- صنعت زيباي مليله كاري اقوام افشار زنجان

18 ـ زندگي ايلي افشارها و قوچ افشاري آنان

19 - اقوام افشار و تحولات حوزه زيست جغرافيايي آنان

20 - مكانهاي ييلاق ـ قشلاقي ايل افشار

21- تيره ها و طوايف ايل افشار

22- ايل افشار و روند هويت زدايي ايلها

23 - فرايند تخته قاپو شدن طوايف و تيره هاي ايل افشار

24 - طايفه اينانلو افشار زنجان (حومه ابهر)

25 - طايفه افشار قورت بيگلو زنجان (حومه صائين قلعه زنجان)

26- طايفه افشار اوصانلو زنجان

27- طايفه ايرلو افشار زنجان (طارم و حومه زنجان)

28- طايفه افشار قراپشتلو (قرابز چلو زنجان )

29 - طايفه افشار غني بيگلو و قزل گچيلو زنجان

30- طايفه افشاركور حسنلوي زنجان (حومه قيدار)

31- طايفه افشار دويران زنجان (انگوران و ماهنشان)

32 - طايفه افشار تكاب

33 - طايفه افشار اروميه

34- طايفه افشار گروس (روستاهاي اطراف قزل اوزن)

35- طايفه افشار اسدآباد همدان ( افشارهاي حوزه ابتداي شاخه تالوار قزل اوزن)

36- طايفه افشار خرقان

37- طايفه افشار بكشلو (دهستانهاي افشاريه و شال در جنوب قزوين)

38- طايفه افشار ساوجبلاغ كرج ( دهستانهاي افشاريه و اشتهارد غرب كرج)

39- طايفه افشار شمال ساوه (گرمسيرات ايل افشار)

40- طايفه افشار خوزستان

41- طايفه افشار كرمان

42- طائفه افشار خراسان

43- تاريخ اجتماعي امير گونه خان افشار طارمي

44 - تاريخ اجتماعي جهانشاه خان افشار قيداري

45- تاريخ اجتماعي حبيب الله خان شاهسون افشار دويراني انگوران (امير توپخانه دوره محمدشاه قاجار)

46- تاريخ اجتماعي خوانين مختلف افشار زنجان



Friday, December 24, 2010

جوانان ابهر و قزوين كم كم زبان خود را به زبان فارسي واگذار ميكنند


Hamed QaranQuş
سلام من تازه به بحث ملحق شدم.. خانوم سولماز يكي از مثالهاي تغيير زباني (البته نه به صورت كامل بلكه با ضريب رشد بسيار بالا) همين شهري است كه شما براي نام فاميل خود استفاده كرده ايد (ابهر) كه انشاا.. نام فاميلتان ميباشد.
ابهر شهري است كه با لجاجت هاي...ي بيخود نسبت به زنجان خود را تافته اي جدا بافته از اين استان دانسته و خواهان الحاق به قزوين است تا حتي سيماي استاني تركي را هم نداشته باشد.. اين موضوع را من در مراجعاتي كه براي موضوع پروژه فارغ التحصيليم به كارخانه گلريس داشتم متوجه شده ام. تب فارسي صحبت كردن و نواختن موسيقي فارسي و ... نوعي كلاس و شخصيت در اين شهر تاريخي آدربايجان محسوب ميشود.
چه كسي گفته است كه قزوين ترك زبان نبوده اند؟ خانوم دكتر لطفا مطالعات ميداني خود را بيشتر كنيد من در اين شهر شش سال زندگي كردم و معتقدم كه اكثريت مردمان اين شهر تركي صحبت ميكنند و مردمان نسل گذشته اين شهر حتي اگر از اقوام مهاجر به آنجابوده اند مثل (كردها، لرها، شماليها) كه در زمان رضاخان به اين منطقه كوچانده شده اند هم تركي را بلد بودند و به عنوان زبان غالب در اين شهر و در بازار تكلم ميشد بطوري كه تركي زبان اهل بازار و داد و ستد محسوب ميشد. اما نسل جديد كه پدر ، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ همگي تركي صحبت كرده و حتي هويتا خود را ترك ميدانند حاضر نيست كه تركي صحبت كند و همواره از اينكه برخلاف بزرگترهايشان تركي بلد نيستند صحبت ميكنند. گويي مسئولين اين شهر به قراري آمدند تا به قول خودشان تاريخ را به عقب برگردانده و به غلط حافظه ي تاريخي شهر را از ترك بودن پاك كنند . نيازي نيست كه متوسل به بحثهاي تاريخي جهت ترك بودن يا نبودن مردمان اين منطقه بكنم ولي چيزي كه امروز گريبان جوانان اين شهرها را گرفته (ابهر و قزوين) اين است كه كم كم زبان خود را به زبان فارسي واگذار ميكنند. يا در شهر زنجان من نميتوانم از واژه عجيب و غريب (پاكلاماق) چشم پوشي كنم. اين واژه را اولين بار يكي از دوستان زنجاني من كه عشق زبان فارسي بود به هنگام ايضاح اينكه شماره تو از موبايل من پاك شده است استفاده كرد و گفت: " سنسن شوماره ن منيم تيلفونومنان پاكلانيب"... كه فعل فارسي را به تركي صرف كرده است.. به جاي واژه "سيلينيب".
من از نمونه هاي اين چنيني در اين شهرها زياد ديده ام و حتي به عنوان مسئول استان قزوين براي يكي از موسسه هاي خصوصي در اين استان كار آماري انجام داده ام كه تلويحا گفته هاي من را تاييد ميكنند و اگر علاقمند باشيد يا در پايان نامه تان موثر خواهد بود معرفي ميكنم تا مراجعه كنيد و اگر قبول كردند از داده هايشان استفاده نماييد. لطفا اصل موضوع را با توسل به موضوعات انحرافي كتمان نكنيد.. بچه هاي امروز آزربايجان روز بروز از هويت و زبان خود فاصله ميگيرند و اين در دراز مدت به چيزي به نام آسيميله شدن منجر خواهد شد يا چيز هشت الهفتي مثل "پاكلاماق"See More
November 26 at 8:41am

Tuesday, December 14, 2010

بـــوئیـن زهــرا نیــن قـــاراقـان بـــولگه سی ، چینار کندینــده دونیایـا گلن اوستـــــاد آشیـــــق غییــاث جَبباری ، قیـــرؤو آیــی نین ۵/۸/۱۳۸۹تاریخی نین گونش ایلی یاشایئیش یئری کـــــرج بولگه سی نین عابباس آبــاد شهرجیکینده دونیــــــاسین دئییشدی

هـونَـر دونیــاسی نین باشی ساغ اولسون

http://www.ozan2007.blogfa.com/


تـــــأسســــوف لار لــــــــه



بـــوئیـن زهــرا نیــن قـــاراقـان بـــولگه سی ، چینار کندینــده دونیایـا گلن

اوستـــــاد آشیـــــق غییــاث جَبباری ، قیـــرؤو آیــی نین ۵/۸/۱۳۸۹تاریخی

نین گونش ایلی یاشایئیش یئری کـــــرج بولگه سی نین عابباس آبــاد

شهرجیکینده دونیــــــاسین دئییشدی.



قـــــــاراتــــــــورپــــــاقلارا وئــــرمــــــــه رم سنی

یئــــــرین قـــــولــلاریمیــــــــن آراسینــــــــــدادی

طبیعــــــــی ســــــــولارا یــــــومــــــارام سنــی

سویـــــــون گـــــؤزلـــــــــریمین قـــاراسینــدادی



تأسسوف لـــــــر ایلــــــه ائلیمیــــــزین ده یـــــــــرلی صنعتچی ســــــی

قــــــؤجامـــــان آشیـــــــــــــــق غییاث جبباری نیــــن آجــــی هیجرانـــی

بیـــــــــزی ده کـــــــــدرلنــــــدیـــــــردی . اوره ک ائــــویندن بـــــــــــــو

عــزیــــــزین عـــائلـــــــــه سی غمینــــــــده اؤزومــــــو شــــریــــک

بیلیـــرم . اولــــــــو تانــــــــــــریـدان دیلــــه ییــرم قـــالانلاری نــــا دوزوم

و اؤ رحمتلیــــــگه بـــــاغیش عنایت ائـــــله سین.



تــــؤم سئونلرینه بـــــاش ساغلیغی آرزولاییرام.



( وافـــــــاسیـــز فلـــــــک )

قـــــــارا اوزلــــو فلـــــــــــک سَنــده یــــــــوخ وافــــا

بَـــرَه کسیب قـــؤچـــــاق آســـــــلان آولاد یـــــــــن

قـــؤجــــــــــامـان آشیقا چوخ وئردیــــــــن جـــافـــا

بَـرَه کسیب قـــــــــــؤجـــــا آســــــــلان آولاد یـن



یـــوخ موروَتین سن یـــــــامــان ظـــولـــــوم کارای

ظــولـــوم هـــــــاردا اول ســـــــا، سن اؤردا وارا ی

مَــــــــرد ایگیــدلری نَن هئــچ یـــــوخــدور ، آرای

بَـــــرَه کسیب ائـــل آشیقیــــن آو لا د یــــــــــن



گــونــش ! دونیـــــــا مَــردلر ایچـــــون قفـــس دی

اوولی تـــؤی بــایــــــرام ، ســوراسی یــــاس دی

آولادیــگین فلــــــــــک ! آشیـــــق غییـــــــــاث دی

بَـــرَه کســــدیــــن آشیـقیـــمیـــز آولاد یـــــــــن








HOVƏL BAQİ



HÜNƏR DÜNYASİNİN BAŞİ SAĞ OLSUN



Təəssüf larlə



BUYİN ZƏHRANİN QARAQAN BOLGƏSİ , ÇİNAR KƏNDİNDƏ

DÜNYAYA GƏLƏN USTAD AŞİQ ĞİYAS CƏBBARİ ,QİRÖÜ AYİNİN

1389/8/5TARİXİNİN GÜNƏŞ İLİ YAŞAYİŞ YERİ KƏRƏC

BOLGƏSİNİN ABBAS ABAD ŞƏHRCƏGİNDƏ DÜNYASİN DƏYİŞDİ



Qara torpaqlara vermərəm səni

Yerin qollarimin arasindadi

Təbiəi sülara yümaram səni

Süyün gözlərimin qarasindadi



Təəssüflar ilə elimizin dəyərli sənətçisi qocaman aşiq ğiyas cəbbarinin

aci hicrani bizidə kədərləndirdi.ürək evindən bu əzizin ailəsi ğəmində

özümü şərik bilirəm,ulu tanridan diləyirəm qalanlarina düzüm və ö

rəhmətligə bağiş enayət eləsin



Tom sevənlərinə baş sağliği arzülayiram.



( VAFASİZ FƏLƏK)



QARA ÜZLU FƏLƏK SƏNDƏ YOX VAFA

BƏRƏ KƏSİB QOÇAQ ASLAN AVLADİN

QOCAMAN AŞİQA ÇOX VERDİN CAFA

BƏRƏ KƏSİB QOCA ASLAN AVLADİN



YOX MÜRVƏTİN SƏN YAMAN ZÜLÜM KARAY

ZÜLÜM HARDA OLSA SƏN ORDA VARAY

MƏRD İGİDLƏRİNƏN HEÇ YOXDÜR ARAY

BƏRƏ KƏSİB EL AŞİQİN AVLADİN



GÜNEŞ ! DÜNYA MƏRDLƏR İÇÜN QƏFƏSDİ

ƏVVLİ TOY BAYRAM , SORASİ YASDİ

AVLADİGİN FƏLƏK ! AŞİQ ĞİYASDİ

BƏRƏ KƏSDİN AŞİQİMİZ AVLADİN

عمادالدین میرزا محمد طاهر وحید قزوینی شاعر تورکی سرای عصر صفوی

http://qaraqanli.blogfa.com/post-36.aspx

نویسنده: حسین قاراقانلی
منبع: نشریه دانشجویی سارای

عمادالدین میرزا محمد طاهر قزوینی متخلص به وحید از شاعران سده یازدهم و اوایل سده دوازدهم و برادر محمد یوسف مولف «تاریخ خلد برین» است. وی در سال 1015 در خانواده ای فرهیخته و صاحب فضل در قزوین متولد شد. تحصیلات و علوم زمان خود را در شهر قزوین فراگرفت. دهخدا در لغتنامه خود به معرفی او پرداخته و در باره او آورده است که «میرزا طاهر، از شعرا و فضلای ایرانی در عهد صفویه، مورخ رسمی دربار شاه عباس دوم بود و در سال 1011 هجری قمری وزیر شاه سلیمان صفوی شد و در آخر گوشه گیری اختیار کرد. از آثار معروف وی تاریخ شاه عباس دوم است وآثار دیگری هم به نظم و نثر به زبان ترکی و فارسی دارد».

وحید در دوران نوجوانی به سبب استعداد ذاتی به تحصیل مقدمات علوم زمانی خود مشغول گردید و در فن سیاغ و امور دفتری و استیفاء مهارت پیدا کرده و در انشاء و حسن خط نیز به موفقیتهایی دست پیدا کرد. پس از فراغت ار تحصیل وارد خدمات دیوانی شد. نخست به عنوان دستیار میرزا صالح پسر «میرزا باقر توجیه نویس» به تحریر جلدی از دفاتر توجیه مشغول گردید و چون میرزا صالح وفات کرد، با لیاقتی که از خود نشان داده بود به عنوان دستیار و مشاور «اعتمادالدوله میرزا تقی» معروف به «سارو تقی» وزیر شاه صفی (1052-1038 هـ.ق) و شاه عباس دوم (1077-1052 هـ.ق)، کفالت آن را به عهده گرفت. پس از قتل سارو تقی، اعتمادالدوله -صدر اعظم دستگاه شاه عباس دوم- منصب مجلس نویسی یا وقایع نگاری را به عهده وحید قزوینی نهاد و در سال 1055 هـ.ق مورخ رسمی دربار شاه عباس دوم و مامور نوشتن تاریخ سلطنت این پادشاه گردید. او همچنین بعد از وزارت شیخ علیخان زنگنه با لقب عمادالدوله، وزیر اعظم شاه سلیمان (1105-1077 هـ.ق) گشت و تا جلوس شاه سلطان حسین بر این مسند باقی ماند ولی در اوایل حکومت شاه سلطان حسین از کار کناره گرفته و گوشه نشینی اختیار کرد و در سال 1120 هجری قمری درگذشت.

وحید قزوینی علاوه بر مشاغل دیوانی، شاعری خوش ذوق و وقایع نگاری توانا بوده است. وی با بسیاری از بزرگان و عالمان زمان خود از جمله این بزرگان می توان به صائب تبریزی مصاحبت و دوستی نزدیکی داشته است. محمدعلی تربیت نویسنده کتاب «دانشمندان آذربایجان» نیز از مصاحبت این دو شاعر بزرگ آذربایجان خبر داده و آورده است که «او اشعار خود را به منظور تصحیح آنها نزد صائب تبریزی فرستاده است و صائب نیز یکصد و بیست بیت از این اشعار را انتخاب و در نسخه های خود ثبت نموده است».

میرزا محمد طاهر قزوینی در سرودن اشعار خود همواره تلاش می کرد تا از مضامین تازه استفاده نماید. ابن یوسف شیرازی اشعار وی را از بعد تاریخی ارزشمند دانسته و نصرآبادی در تذکره الشعرا قریحه اش را ستایش کرده و می نویسد: «با اینکه در تحصیل علوم از احدی استفاده نموده ولی به قوت ادراک از جمیع علوم بهره وافی برده است. در ترتیب نظم، قوه بدیهه اش به حدی است که تا کسی نام بیت برد معمار خاطرش به دستیاری خامه به عمارت آن پرداخته» و حتی «حزین» نیز در تذکره خود او را وحیدالزمان خوانده و وی را «از غایت اشتهار بی نیاز از تعریف» دانسته است.

از وحید قزوینی آثار زیادی در حوزه های مختلف از شعر و ادبیات گرفته تا آثاری در حوزه های عرفان و فلسفه بر جای مانده است. ولی متاسفانه دیوان تورکی ایشان در پی بی مهری متولیان ادبیات کشور مواجه گردیده و بسیاری از آنها از بین رفته و یا در آستانه نابودی است. حتی بسیاری از محققین ادبی در ایران سعی در کتمان اشعار تورکی ایشان داشته اند و در هیچ یک از منابعی که درباره وحید قزوینی نوشته شده است به اشعار تورکی ایشان اشاره­ای نشده و یا به صورت کاملا سرپوشیده و گذرا به آن اشاره کرده اند.

خوشبختانه در سال 2009 بخشهایی از اشعار تورکی ایشان به همت «پاشا کریموف» و «عارف رمضانوف» گردآوری و در شهر باکو توسط «انتشارات نورلان» با نام «دیوان وحید قزوینی» منتشر شده است. این کتاب در چهار بخش تنظیم شده است که بخش اول به زندگانی و حیات شاعر، بخش دوم مثنویات، بخش سوم قصیده ها و در نهایت بخش چهارم به غزلیات، قطعه ها و تک بیتهای ایشان اختصاص یافته است.

علاوه بر این، آثار زیاد دیگری نیز از وحید قزوینی به یادگار مانده است که مهمترین و مشهورترین آنها «عباسنامه» یا «تاریخ جهان آرای عباسی» نام دارد که کتابی تاریخی بوده و مشتمل بر سه باب زیر می باشد:

- باب نخست درباره نیاکان صفویه

- باب دوم درباره شاهان صفوی پیش از شاه عباس ثانی

- باب سوم درباره زندگانی شاه عباس دوم که بخش مهم و مفصل کتاب است.

سید سعید میر محمد صادق مصحح تاریخ جهان آرای عباسی در اهمیت این کتاب می نویسد که «اگر کسی بخواهد تاریخ شکار بنویسد باید سرتاسر این کتاب را چند بار بخواند و دست کم ربعی از کتاب را در یادداشتهای خود بیاورد. بدون تردید تاریخ صفویه را بدون مراجعه به این اثر نمی توان شناخت. این امری است که اصلا و ابدا نیاز به توضیح ندارد».

«کلیات شعر وحید» نام دیوانی است که از وحید قزوینی به جا مانده است و حاوی مجموعه اشعار وی اعم از اشعار تورکی و فارسی است. هدایت در تتمه جلد هشتم روضه الصفا، دیوان وحید را «مرکب از اشعار ترکی و فارسی» دانسته و حجم آن را «بالغ بر نود هزار بیت» ذکر کرده است. نصرآبادی حجم این دیوان را «اعم از غزل، قصیده و مثنوی قریب به سی هزار بیت» عنوان کرده و حزین نیز که به گفته خود این دیوان را از نزدیک مشاهده کرده، اشعار او را «بیش از ششصد هزار بیت» ذکر می نماید.

اثر دیگر ایشان منظومه «عاشق و معشوق» است که حدود هزار و سیصد بیت می باشد. این اثر گرانقدر توسط ابراهیم شهرکی در سال 1383 در قالب پایان نامه کارشناسی ارشد با راهنمایی دکتر مرتضی میرهاشمی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم تهران تصحیح شده و با موفقیت از آن دفاع شده است. از آثار دیگر وحید قزوینی می توان به مثنوی «آلات جنگ»، مثنوی «خلوت راز»، مثنوی «در وصف تنبور»، مثنوی «در وصف عمارت شاهی»، مثنوی «در وصف نرد»، مثنوی «در وصف همایون تپه»، مثنوی «ساغر سرشار»، مثنوی «فتح قندهار»، مثنوی «گلزار عباس»، مثنوی «ناز و نیاز» یا «راز و نیاز»، مثنوی «شهر آشوب»، «ساقی نامه» و مجموعه «منشآت وحید» اشاره کرد. منشآت وحید حاوی دویست و پنجاه نامه وحید قزوینی به امرا و سلاطین ممالک گوناگون است که وی به مناسبت شغل و مقامی که داشته نگاشته است.



نمونه ای از غرلیات تورکی وحید قزوینی:

کوکسونو عاشیق قازار چون دل محبت کانیدور

لعل­لر بو کان ایچینده جملگی پیکانیدور

ائتمه میش ایخوان طبیعت قصد حسن و اعتقاد

پیرهندور شیشه­ می، باده یوسیف قانیدور

یوخ میاندا گر دئسم یارین میانیندان نیشان

هانی گر واردور دئمک بو مطلبین برهانیدور

شرح سبز شیشه ­دن چیخماز مگر گول اوزلو مئی

بو زمرد ایله چاغلارسان جواهیر کانیدور

هم بنی رسوا ائدیبدور هم اؤزو اولموش مثل

گر چی مانند نگه، لطفی بنه پنهانیدور

گزدی چشمیم، اولدو چون حئیران سنه، رنگیم گزر

دوغرودور هر لحظه بیر سرگشته­ نین دوورانیدور

یاش توکر باغری یانار، وار تا وجود بیر تک نیشان

شمع مجلس زینتی اولماقی کسر شأنیدور

یار بدگفتگوسی منحصردور شیکوه ­مه

سؤز بنیم سؤزوم، فرمان اونون فرمانیدور





جانِ شیریندن ائدر پروانه­نی بیدار صبح

بو خیال ائدر کی اولموشدور اونا غمخوار صبح

اولدو کوته شمع هجرانیم کی تا گؤرسون سنی

اولمادی شب نیمه اولدو شوقدان بیدار صبح

جای حئیرتدور کی تیغ الینده خندان اولماغین

بیر نفس عمر ایله ائتمز ترک بو بی ­عار صبح

گؤرموشم شرم جمالیندان چو چیخماز آفتاب

وارسا هر یئرده جانان آندا دائیم وار صبح

قان ائدر مظلوملار افغانی داشین باغرینی

چکمه ­میشدیر بیر نفس غیرینده بی آزار صبح

نئجه کیم بیکار ائدر شمع و چیراغی نور مهر

کافر ائتمیش هم شب و هم صبح زلف عارضین

گؤرسه­ نیر اوندان میان شب­ده چون ذوالنور صبح

شام هجرانیمی چشم خلقدن ائتدی نهان

گؤرمه­ میش دون عؤمروموزده کیم اولور ستار صبح

بس کی یونگولدور یوخوسو بو اوتانماز کافیرین

تا گؤروبدور جانیمیز فی الحال اولور بیدار صبح

شب منه چون وصف جانان یوز وئرور پروانه تک

روز و شمع تاردور گؤزومده شام تار صبح





کوهکن گر داغی قازارسا دئمه زحمت چَکر

چون بو آغیر یوکو کیم، دئرلر اونا شهرت چکر

مزدسوز جماله بنزر جان کی وصل امیدینه

جان چکر کلفت چکر زحمت چکر محنت چکر

محنت هجران بنی از بس کی ائتمیشدیر ضعیف

گر چکرسه عندلیبیم بوی گول زحمت چکر

اؤز دوداغینی امر ایچمز اگر جامی شراب

تیفلدیر شمشیر اگر چکمز بنه غایت چکر

منع ائدر ناصح سر کویینه گئتمکدن بنی

اگر بیلمز کی هوشیم آپاریر غیرت چکر

بو نه ناز و غمزه دیر جسم ایله عاشق جانینا

غم اگر چکسه غمیندن بینوا مینت چکر

عشق شیرین بس کی فرهادی سنگ دست ائیله­ میش

گر چکرسه داغی چاغلارسا مگر صورت چکر

مردم چشمیم نولا ائتدی اگر دلداری رام

عؤمرلردور قان ایچر بو بینوا خلوت چکر

جان و عؤمروم رحم ائله آخیر وحیدین جانینا

عؤمرلردور بو اسیری بینوا زحمت چکر





بیمار چشم دردینی داییم بنه وئریر

چون گول کی آشینا اولسا آشینا وئریر

بیر دل اولوبدور هر بیر دوگون بنه

ترپندیگیمده یئرلی یئریندن صدا وئریر

چشمیم سنی گؤرنده یاشارماز کی مردمک

عکسین اولوب قوناغی ائوینه صفا وئریر

گریان گؤرنده چشمیمی روی نگاریما

اول خطی سبز رنگ چو برگ حنا وئریر

سینه­ مده درد داغینا چون چولغاشور فغان

هر چند بن خاموش اولورسام صدا وئریر

بیر پهلوان کیبی کی باسار بیر مسلمی

رسوا بنی ائدنده جهانه سلا وئریر

مایوس اگر چه یار بنی ائتدی وصلدن

بیر یأسدور و لیک کی بوی رضا وئریر

وئرمز بنه گرچه مرادیم فریب اولا

هر چند هر گدایه اونو بیر گدا وئریر

جز آشیان بولبولی شوریده گؤریدیم

بیر گول بو گلستاندا کی بوی وفا وئریر

از بس بخیلدور آپارور حیرتیم اگر

عشاقه بی مضایقه اول بت جفا وئریر

سن سن کی بیر سئوال ائدنه وئرمیسن جواب

گر داغ باغری داشسا شما صدا وئریر

دل اولدو لخت لخت ائدر ایسن اگر سئوال

هر لخت کؤکسوم ایچره جوابین جدا وئریر

بن ضامینم وحید! نظر باغلا غیردن

هر مطلبی کی خاطرین ایستر خدا وئریر



+ يازار : حسین قاراقانلی چهارشنبه 11 فروردین1389

قاراقانلی محمدعلی قدیانی[1] (مداح)

http://qaraqanli.blogfa.com/post-38.aspx

قاراقانين كولونگون كندینده، 1280 گونش ایلی مهرعلي قدیانی اوغلو محمدعلي دونيايا گؤز آچمیشدیر. كند مكتبخانالاريندا مکتبین بیتیریب اوخويوب يازماق اؤیرندی. شعر دئمه‌گي ائمه اطهار مدح­­لري ايله باشلادیغینا گؤره «مداح» تخلصون اؤزونه سئچدی. قيرخ ياشيندا گؤزلري­نين تامام ايشيقلارين الدن وئريب گؤرمز اولور اما سونرا ايسه ايشيق اؤرگي داهادا ايشيقلانير و «ضرير» تخلص ایله شعر دئمگی داوام ائدیر. قاراقانین بؤیوک شاعیری عومرونون سون ايگيرمي بئش ايليني «ایلدیرئیین» كندينده كئچيريب و 1352 گونش ایلی كرج­ده دونيادان گؤز یوموب قم­ دا وادي السلام مزاریستانيندا توپراقا تاپشیریلیر. بیر بؤیوک شاعیرین شعرلریندن بیر اؤرنک:



اؤگود[2]

غافیلا، بير آچگينان غفلت گؤزین اي دريغا گئچدي عمر نازنين

خواب غیفلتدن گؤز آچ بيرجه اويان اي عزيزیم ياتما كوچدو كاروان

گئتدي اول[3] كس كي دئيردي گئتمرم اولدو اول كس كي دئيردي اولمرم

حسرت ايله گئتدي بير كام آلمادي بير آدي قالدي نیشاني قالمادي

كيم تصرف ائيله‌دي گؤر ماليني؟ گئت او قبریستانه بير سور[4] حاليني

تير مرگه گؤر نه­ طوري توش اولوب قاره توپراق ايله هم آغوش اولوب

دار دونياده ائدردي ایفیتخار ايندي يولداشي اولوبدور مور و مار

نولدو[5] باخ گؤر اول جلال و طیمطراق بير كسي يوخ حاليني آلسين سراغ

ييغدي چوخ چوخ ملك و مال بي­حساب اولدو حمال مظالیم اي جناب

اؤزگه­ يه قالدي هامي جاه و جلال اؤزو اولدو حامل زر و بال

عورتينه صاحب اولدو اؤزگه‌لر اؤزگه­ يه قالدي تمام اول سيم و زر

اول عمارتلر كي سالدي زر نگار اؤزگه‌لر توتدو او قصر ايچره قرار

اي عزيزيم آچ گؤزون بيدار اول باخ گئدن يولداشينه هشيار اول

بيل كمينينده ياتيب گرگ اجل ها ياويقدير[6] ترك قيلسين ال به ال

گر سني مغرور ائديب دارالغرور آخرتدير، بيلگينن دارالسرور

بسدير اي «مداح» قيلما شور و شين تا نفس واردير چاغير سن يا حسين


آلت یازیلار

[1] - بو یازی دوکتور علی کمالی نین وارلیق مجله سینده یازدیقی «مداح» آدیندا مقاله دن خلاصه اولونوب.

[2] - نصیحت

[3] - او

[4] - سوروش

[5] - نه اولدو، نمه اولدو

[6] - یاخیندیر
+ يازار : حسین قاراقانلی یکشنبه 13 تیر1389

Thursday, September 09, 2010

مقاله تحقیقی ــ تحلیلی در مورد دو رگه هاي تورك و فارس

جمعي از فعالين دانشجویی حركت ملي آزربايجان جنوبي ـــ دانشگاهاي تهران ، قزوين ، همدان

اين مقاله تحليلي تحقيقي از جانب جمعي از دانشجويان فعال حركت ملي آزربايجان جنوبي ، از بين يكصد نفر از دانشجويان دو رگه اي كه از پدر و مادر دو مليتي تورك و فارس زاده شده اند ، با سئوالاتي محدود انجام پذيرفته است . اكثريت نفرات مورد تحقيق از دانشگاههاي تهران و تعدادي نيز از دانشگاههاي شهرهاي قزوين و همدان مورد تحقيق قرار گرفته اند .

مساله دو رگه هاي تورك و فارس از جمله مسائلي است كه متاسفانه تا كنون كمتر به آن پرداخته شده است ، هدف اصلي فعالين حركت ملي آزربايجان از اين تحقيق كه به صورت غير مستقيم از اين افراد انجام پذيرفته ، شناخت روحيات اجتماعي اين طيف و نوع نگرش سياسي آنها به فضاي سياسي موجود در كشوري كه اكنون ايران ناميده ميشود و نيز نوع نگرش آنها به حركت ملي آزربايجان جنوبي است .

در پي سئوالاتي كه از اين دانشجويان به عمل آمده به نتايجي رسيده ايم كه در ادامه ذكر ميشود :



1- تقريبا 70 درصد از كل اين دور گه ها تعلق خاطر بيشتري به طرف مادري از خود نشان داده و 30 درصد مابقي بيشتر طرف پدري را ارجح تر ميدانند .



2- 60 درصد از 30 درصدي كه طرف پدري را ارجح قرار ميدهند پدر فارس و مادر تورك بوده و بقيه بر عكس كساني هستند كه پدر تورك و مادر فارس دارند .



3- الف : 60 درصد از كساني كه مادر فارس دارند زبان توركي را اصلا نمي توانند تكلم كنند ، 40 درصد بقيه بعضي به سختي و بعضي نسبتا خوب ميتوانند توركي را صحبت كنند .



ب : 90 درصد از اين 60 درصد مادر فارس و پدر تورك اظهار ميكنند كه علي رغم اينكه نميتوانند توركي صحبت كنند اما توركي را متوجه مي شوند . و 10 درصد از اين 60 درصد كلا نه مي توانند به توركي صحبت كنند و نه اينكه متوجه مي شوند .



4- الف : 40 درصد از كساني كه مادر تورك و پدر فارس دارند زبان توركي را اصلا نمي توانند تكلم كنند و مابقي مي توانند زبان توركي را صحبت كنند .



ب : تقريبا 95 درصد از اين 40 درصد مادر تورك و پدر فارس ، اظهار مي كنند كه علي رغم اينكه نمي توانند به توركي صحبت كنند اما توركي را متوجه مي شوند و 5 درصد از اين 40 درصد كلا نه مي توانند به توركي تكلم كنند و نه اينكه متوجه مي شوند .



5 - الف : 30 درصد از مصاحبه شونده ها زياد تمايلي به مسائل سياسي نداشته اما 70 درصد به شدت تمايل به گرايشات سياسي دارند



ب : تقريبا 100 درصد از 30 درصدي كه تمايل به مسائل سياسي ندارند هيچ حساسيتي هم به زبان مادري ندارند و اينكه چه زباني بخواهد زبان رسمي كشور باشد برايشان اهميت زيادي ندارد . اكثر اين گروه بيشتر تمايل به گرايشات اقتصادي دارند تا سياسي و فرهنگي .



ج : اكثريت گروه 70 درصدي كه به گرايشات سياسي تمايل دارند نسبت به زبان رسمي كشور حساس هستند . در بين اين افراد 70 درصد از كساني كه مادر فارس دارند معتقدند كه زبان فارسي بايد زبان رسمي كشور باشد . 30 درصد بقيه زبان توركي را زبان قدرتمندتري از فارسي دانسته و معتقدند بايد توركي زبان رسمي كشور شود . اما در بين كساني كه پدر فارس و مادر تورك دارند 50 درصد معتقدند كه زبان رسمي بايد فارسي باشد و 50 درصد بقيه شديدا معتقدند كه زبان توركي قويتر از فارسي است و بايد زبان رسمي كشور باشد .



6 - الف : 20 درصد از كل مصاحبه شونده ها طبق گفته هاي خود از حركت ملي آزربايجان جنوبي اظهار بي اطلاعي مي كنند اما اكثريت يعني 80 درصد ما بقي در جريان حوادث موجود در آزربايجان هستند . اما شناخت بيشتر آنها از حركت ملي آزربايجان نسبتا سطحي است .



ب : 20 درصد از كل مصاحبه شونده ها از اينكه آزربايجان مستقل شود يا نه ، اظهار بي تفاوتي مي كنند 50 درصد شديدا مخالف استقلال آزربايجان هستند و 30 درصد شديدا موافق استقلال آزربايجان جنوبي مي باشند .



7- 60 درصد از كل مصاحبه شونده ها از تكلم به زبان توركي براي اينكه مورد تمسخر جامعه فارس زبان قرار نگيرند خجالت مي كشند و به مساله توهين و تحقير از سوي فارسها به نوعي مستقيم يا غير مستقيم اشاره ميكنند . اما 40 درصد ما بقي تكلم به زبان توركي را افتخار مي دانند و اهميتي به تمسخر و توهينهاي نژاد پرستانه ديگران نمي دهند .



8- 70 درصد از كل مصاحبه شوندگان اطلاعاتي كه در مورد تاريخ آزربايجان دارند ، همان تاريخهاي تحريف شده اي است كه در مدارس خوانده اند و هيچ اطلاعي از كتابهاي تاريخي موثق در مورد آزربايجان ندارند . 30 درصد بقيه از كتابهاي تاريخي موثق و درست در مورد آزربايجان بهره مند شده اند و جالب است بدانيد اكثريت همين افراد يا خواستار رسمي شدن زبان توركي يا حتي خواستار استقلال آزربايجان جنوبي هستند .

در همين باب لازم به ذكر است بگوييم به هر يك از اين دوستان كتاب تاريخي موثق و درست از تاريخ درخشان ملت آزربايجان از سوي فعالين ملي اهدا گرديد و قرار بر اين است در آينده نوع تغيير نگرش اين افراد را دوباره مورد سئوال قرار دهيم تا مشخص شود تاريخ درست و نيز اطلاعات درست سياسي چقدر مي تواند در جذب آنها به سياست حركت ملي تاثير گذار باشد .



9- 30 درصد از كل مصاحبه شوند ها تمايلات شديد فاشيستي و پان فارسيسمي دارند كه اكثريت اين گروه از كساني است كه مادر فارس و پدر تورك دارند .



قسمت تحليلي :



در تحليل گزينه هاي 1 تا 8 و عدم تمايل بعضي از اين افراد به فرهنگ و زبان توركي ، مي توان رد پاي سياست شوم آسيملاسيون فرهنگي را به وضوح مشاهده كرد ، سياستي كه خوشبختانه با قدرتمند تر شدن حركت ملي آزربايجان مي توان گفت كه در شهرهاي غير نزديك به مناطق فارس نشين در سالهاي اخير تقريبا به شكست كلي رسيده و در مناطقي مثل تهران نيز حركت ملي شديدا در حال گسترش بوده و شاهد شكست اين سياست شوم در اين مناطق هم به عينه هستيم اما باز نياز به فعاليت و تحرك بيشتري داريم .



اما گزينه 9 را ميتوان در ادامه سياست آسيملاسيون و تبديل آن به تفكر راسيسمي ، بيشتر باز كرد . و ريشه هاي آن را جستجو كرده و خشكاند .

در بين تقريبا 30 درصدي كه تمايل به تفكرات راسيسمي و پان فارسيستي دارند نقش حاكميت و رسانه هاي حامي حكومت و نيز رسانه هاي خارجي مثل بي بي سي ، صداي آمريكا و شبكه هاي ديگر نقشي پر رنگتر داشته و كوشش مي كنند از احساسات طيف دو رگه سوء استفاده كرده و آنها را در گمراهي و مرضي به نام تفكر فاشيستي قرار داده و به مقاصد خود برسند . پروژه آنها براي تحت تاثير قرار دادن اين قشر ، ايجاد فضاي وحشت از جدايي آزربايجان و به تبع آن جدايي اين قشر از خانواده هاي خود در مناطق تورك نشين است . بيشتر اين افراد تحت تاثير اين رسانه هاي مغرض اطلاعي دقيق از حركت ملي و مستقل آزربايجان ندارند در واقع به آنها طوري القا ميشود كه مثلا گرداندگان حركت ملي آزربايجان افرادي خشن ، ضد فارس و به دروغ فاشيسم هستند و با استقلال آزربايجان ، آنها هيچ ارتباطي با جامعه آزربايجان جنوبي نخواهند داشت . ((اما در مقابل اين سياست كثيف راسيسم ، حركت بايد روشنگري كرده و فضاي بعد از استقلال آزربايجان را نوعي فضاي آزاد براي هر طيفي نشان دهد ، كاري كه ما با اين گروه 100 نفره انجام داده و به آنها تفهيم كرديم كه بعد از استقلال آزربايجان هم ميتوانند با آرام شدن مرزها به راحتي با اقوام خود در ارتباط باشند و حداقل در مورد اين گروه 100 نفري جواب مثبتي نيز دريافت كرديم . ))

اتفاقا يكي از دلايلي كه ما معتقديم استعمارگران خارجي بر روي اين طيف سرمايه گذاري مي كنند ورود شخصيتي مثل آقاي موسوي در جريان انتخابات و حمايت همين رسانه هاي غربي از ايشان بود در واقع مي توان گفت آنها با اسم آزربايجاني بودن آقاي موسوي هم مي توانستند جامعه آزربايجان را به دنبال خود بكشند و هم اينكه چون ميدانستند اين فرد ف خانمي غير تورك و فرزنداني فارس دارند قطعا جزء آن دسته از كساني هستند كه از استقلال آزربايجان وحشت داشته و نيز جزء كساني هستند كه تمايلات پان ايرانيستي دارند بنابراين بدين وسيله با يك تير دو نشان ميزدند و همچنان تفكرات فارس راسيسمي را كه از زمان حكومت رضا شاه براين كشور غالب كرده اند را ادامه ميدادند . همچنان هست قضيه سيد علي خامنه اي

اما حركت ملي آزربايجان بايد با سياستهاي درست و روشنگرانه در مورد حقانيت اين حركت و تشريح نوع استقلال آزربايجان و نيز وحشت زدايي به خصوص در مورد اين طيف گام بردارد . بايد در مقابل تبليغات مسموم پان فارسها جنبه مدرن و مدني بودن حركت ملي آزربايجان و نيز جنبه انساني بودن حركت را نشان داده و اينكه بعد از استقلال آزربايجان مي توان در كنار كشور ايران به صورت همسايه و دوست زيست ، به شرط اينكه در جغرافياي فارسها هم حكومتي مردمي ، نه وابسته به دول چپاولگر موجود باشد همين سياست ميتواند جامعه فارس را هم به خود آورده و دست استعمار خارجي را با استقلال خود در كنار كشور مستقل آزربايجان جنوبي كوتاه كند چرا كه آنها امروزه فقط عروسك استعمار بوده و هيچ استقلال راَيي هم ندارند .

حركت ملي آزربايجان به هيچ وجه دشمن ملت فارس نبوده و نخواهد بود و تنها دشمن ما تفكر فارس راسيستي است كه ريشه هاي اين تفكر كثيف را در خارج بيشتر از داخل ايران مشاهده مي كنيم .



در پايان متذكر مي شويم كه اين مقاله تنها مختصري از تحقيق انجام يافته در اين مورد است و در آينده سعي ميشود تحقيقات انجام يافته در اين مورد با جزئيات كامل به صورت كتابچه اي كامل در اختيار خوانندگان قرار داده شود .



جمعي از فعالين دانشجویی حركت ملي آزربايجان جنوبي ـــ دانشگاهاي تهران ، قزوين ، همدان



15/6/1389 ( ه – ش )

Sunday, March 14, 2010

تغيير نام روستاي گؤوزه مي به گاو زمين و سپس گل زمين از توابع‌ دهستان خرقان شرقي بخش آبگرم استان قزوين آزربايجان

http://www.qaraqanli.blogfa.com/post-33.aspx


شماره‌ : .19669ت‌28654ك‌

تاريخ‌ : 1382.06.04

وزارت كشور

وزراي عضو كميسيون سياسي - دفاعي هيأت دولت درجلسه مورخ 1382.5.5 بنا به پيشنهاد شماره‌1.4.42.14906 مورخ 1382.2.20 وزارت كشور، با رعايت تصويبنامه شماره .58538ت 26118مورخ 1380.12.22 هيأت وزيران و به استناد ماده (13) قانون تعاريف و ضوابط تقسيمات كشوري‌-مصوب سال 1362ـ تصويب نمودند: نام روستاي گاو زمين از توابع دهستان خرقان شرقي بخش آبگرم شهرستان بويين زهرا در استان قزوين ‌به روستاي گل زمين تغيير يابد.

اين تصويبنامه در تاريخ 1382.5.29 به تأييد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است‌.

محمدرضا عارف - معاون اول رييس‌جمهور

منبع: حافظه قوانین (سامانه قوانین و مقررات)

______________________________

توضیح:

نام این روستا در اصل گؤو زمی (Gövzəmi) است و مردم منطقه همه آن را به این نام می شناسند و برای اشاره به این روستا نیز از همین کلمه استفاده می نمایند و استفاده از نامهای گاو زمین سابق و گل زمین فعلی فقط در اسناد دولتی و رسمی کاربرد دارد. متاسفانه با توجه به وجود سیاست تغییر نامهای تورکی در ایران و سیاست فارسیزه کردن اسامی جغرافیایی گؤو زمی، ابتدا به گاو زمین و سپس در سال 1382 به گل زمین تغییر پیدا کرد که به هیچ وجه توجیه علمی و اخلاقی ندارد. گؤو (Göv) کلمه ای است که در زبان تورکی و به ویژه در منطقه قاراقان برای اشاره به زمینی که از لحاظ رطوبت آماده شخم زدن و کاشتن است به کار می رود. گؤو زمی در واقع استعاره از حاصلخیز بودن و زمینی که همیشه آماده کشت می باشد است و تغییر آن به نامهایی مثل گاو زمین و گل زمین جنایتی نابخشودنی از سوی مسئولین مربوطه می باشد.

Sunday, December 27, 2009

قزوين`ين قانلي چيناري

قزوين`ين قانلي چيناري

قزوينين قانلي چيناري منيم ياديما ايستانبولˊون قانلي چيناريني خاطيرلاتدي. ايستانبولدا سولطان احمه د مئيدانيندا، آيا صوفيا ايله سولطان احمه د جاميعله ري آراسيندا دا چوخ مشهور بير قانلي چينار وارميش.... مئهران باهارلي

-------------------------------


چنار خونبار قزوین و طشت گذاری قزوینی های آذری زبان/ روزنامه جام جم

چنار خونبار قزوين
قزوين - مريم نوري - خبر نگار جام جم : همزمان با آغاز ماه محرم و به رسم سنت ديرينه در قزوين و ديگر شهرهاي اين استان صدها هيات مذهبي در سوگ صاحبان عاشق اين روزها عزاداري مي‌كنند، تكايا و حسينيه‌ها نيز يكپارچه سياهپوش مي‌شود و آيين‌ها به پاس احترام به آسماني‌هاي اين روز‌ها زنده مي‌شوند.

آيين «طشت‌گذاري» يكي از سنت‌هاي رايج دوستداران اهل بيت (ع) در اين استان است كه بيشتر در ميان مردم آذري زبان ساكن اين استان صورت مي‌گيرد.


در اين آيين كه از چند روز پيش از آغاز ماه محرم برپا مي‌شود، عزاداران طشتي را كه داخل آن مقداري آب قرار دارد، به نشانه تشنگي امام حسين (ع) و يارانش در صحراي كربلا به روي دست گرفته و با نوحه‌سرايي در اطراف آن، مراسم عزاداري اين ماه عظيم را آغاز مي‌كنند.

مساجد امام زمان (عج) و حضرت ابوالفضل (ع) شهر قزوين از جمله مساجدي هستندكه برگزاري اين مراسم از سوي دوستداران امام حسين و يارانش را به نظاره مي‌نشينند.

مراسم طَبَق‌كشي با نواي يا حسين نيز از سنت‌هاي خاص شهر قزوين است. طبق از جنس چوب با ارتفاع حدود يك و نيم متر و قطر يك متر مي‌باشدكه بيشتر قسمت‌هاي آن را آيينه كاري مي‌كنند. عزاداران اين طبق استوانه‌اي شكل را روي سر مي‌گذارند و آن را حمل مي‌كنند. طبق‌كشان در شب تاسوعا، با همراهي دسته‌هاي عزاداري از مساجد و تكاياي خود به طرف امامزاده «سلطان سيد محمد(ع)» قزوين به راه مي‌افتند و در آنجا تجمع مي‌كنند و در شب عاشورانيز به پابوس امامزاده حسين(ع) (شاهزاده حسين) مي‌روندتا سلامي دوباره به فرزند ضامن آهو داشته باشند. آنچه اين روزها در كنار برپايي مراسم روضه‌خواني‌ها و مَقتل‌خواني‌هاي اصيل در خانه‌ها و حسينيه‌هاي قديمي، حضور دسته‌هاي عزاداري با شور و حال خاص در خيابان‌ها، گذرگاه‌ها و اماكن متبركه شهرها و روستاها و...، بار ديگر نام قزوين را بر سر زبان‌ها جاري مي‌كند، حضور مردم و زواري است كه از شهرهاي مختلف و از ديگر كشورها حتي براي ديدن درخت چنار خونبار به روستاي زرآباد در منطقه الموت سفر مي‌كنند.جاده‌هاي پرپيچ و خم منتهي به اين روستا از صبح روز تاسوعا با حضور خودروهاي مختلف چنان قفل مي‌شود كه تو را به باور عظمت اعتقاد مردم و تلاششان براي يافتن هر نشاني از روز واقعه فرا مي‌خواند. مردمي كه از نقاط مختلف ايران و مسلماناني از ديگر كشورها، براي ديدن يكي از بارزترين و منحصربه‌فردترين جلوه‌هاي عظمت خداوند و تجلي قيام صاحبان روز عاشورا، راهي زرآباد مي‌شوند تا نظاره‌گر اشكباري چناري باشند كه سال هاست در جوار صحن متبرك امام‌زاده علي اصغربن موسي بن جعفر(ع) واقع شده. به سند تاريخ و به گفته شاهدان عيني و افرادي كه از دور و نزديك براي ديدن اين واقعه به زرآباد عزيمت مي‌كنند، اين درخت درست در سحرگاه روز عاشورا در ماتم واقعه كربلا شروع به خونباري (اشكباري) مي‌كند. شهرتي كه اين درخت دارد منحصر به سال‌ها و حتي سده اخير نيست، شهرت اين چنار خونبار در دوران صفويه و خاصه دوران پادشاهي سلطان حسين صفوي به حدي رسيد كه در آن زمان هم افراد متعددي براي تحقيق و تفحص در صحت و سقم آن به اين روستا رفتند و مشاهدات خود را در كتاب‌ها و روايات مختلف از اعجاز الهي اين درخت گردآوري كردند.

منبع: http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100925940313

Saturday, December 12, 2009

قاراقان/ اسدالله امیری

http://www.tilimxan.blogfa.com/post-124.aspx



آچیقلاما: قاراقان سؤزجوگو فارسجادا خرقان کیمی ایشله نیلیر و مرکزی(اراک)، همدان و قزوین بؤلگه لرینه پارچالانمیش واحید و داغلیق بیر بؤلگه نین آدی دیر. ایندی ایسه همدان اوستانی، رزن شهریستانی، مرکزی بخشینده بیر دهستان آدی(خرقان)، قزوین اوستانی بویون زهرا(بوئین زهرا)شهریستانی، آبگرم بخشینده(خرقان شرقی) و آوج بخشینده(خرقان غربی)، مرکزی اوستانی، زرندیه شهریستانیندا (بخش خرقان) آدلانیرلار. طبیعی کی بو قاراقانلار تورپاق باخیمیندان بیر بیرینه یاپیشیق و فرهنگی باخیمیندان عینی دیرلر. بو بؤلگه اهالیسی نین دیلی آزربایجان تورکجه سی دیر.

ائشیتدیکلریمیزه گؤره قرار بودور کی قزوینین قاراقانلاری (شرقی و غربی) بیرلشمه نتیجه سینده آبگرم آدیندا بیر شهریستان آرایا گلسین. طبیعی بودور کی بو دوغولاجاق شهریستانین آدی قاراقان اولسون آمما ائله بیل آبگرم آدی ایله دوغولاجاق بو جوجوق.

دئمک لازیمدیر کی ایراندا سمنان اوستانی، شاهرود شهریستانی، بسطام بخشینده ده بیر دهستانین آدی خرقان دیر.

قاراقانین فرهنگی شخصیتلریندن: آوالی غیبعلی، دوکتور علی کمالی، اکبرخان رزاقی، حسین حیدری، الیاس امیرحسنی، آشیق مسیح الله رضایی، آشیق کاظم مشهدی و س آد آپارماق اولار.

قاراقانین طبیعی و تاریخی یئلریندن: ایکیز گوممزلر، اینجی قارا داغی، قیرخ بولاق، علی بولاغی، ایستی سو.

قاراقانین چاناقچی و شاید باشقا کندلرینده علوی لر یاشاییرلار کی امام علی (علیه السلام) ا آرتیق سایغی گؤستریرلر.

قاراقانلی لاردان بیر چوخو ایندی ایسه تهراندا یاشاییرلار و تهرانین دمیر بازاری اونلارین الینده دیر. قاراقانلیلارین تهراندا نئچه حسینیه و مسجدلری وار کی اونلارین بیریسی مالک اشتر خیابانی، دستغیب خیابانینین اولینده واقع اولوبدور- اوسته اکلنن گؤرونتولر بو حسینیه یه عاییددیر. باشقا حسینیه لر تهرانین اوستاد معین بولواریندا و تهرانسر منطقه سینده واقع دیرلار.

Wednesday, November 25, 2009

ائلشن اوریادلی-نین ۱۳۸۱-ده قاراقان-دا اوز وئرن زیلزیله-یه گوره یازدیقی شعری:

http://qaraqanli.blogfa.com/post-7.aspx

سوْلماز


آللاه ـ آللاه
چنگوره‌ده، آبدره‌ده
غم قالانيب بير ـ بير اوسته.
يوردوموزون باغ ـ بوْستانئ باتيب قانا
قاراليبدير قارا قانين قانئ تانريم!
چنگوره‌ـ‌نين ـ آبدره‌ـ‌نين
سوْنالارئ، بولبوللري اوچوب گئديب
بير ياشيل باش قالماييبدير بوردا داها
چنگوره‌نين ـ آبدره‌ـ‌نين
آغاجلارئ گئييب قارا
و من بوردا دوْلانيرام
دوْداغيمدا مينلر هاراي
اللريم بوْش گؤزومده ياش.
آبدره‌ده چنگوره‌ده
سالخيم ـ سالخيم آسلانيب بار
گيلاسلاردان، آلچالاردان، اريك‌لردن
نه بونلارين وار يييه‌سي
نه بونلارئ يييه‌ن واردير.
هانكئ آغيز قارغاييب دير آغاجلارئ؟!
بوردا بوغوض قوْورا چكيب بوْغازلارا
من اوزومده قويلانميشام قوْچ ايگيدلر,
قيز ـ گلينلر, سود امه‌رلر
سيرا ياتان قبيرلرين كناريندا.
قان سه‌پيليب بوردا بوتون تارلالارا
بولاغلاردا قان چاغلاييب قان آغلاييب
كئچه‌ن گئجه گلينجي‌ـ‌نين اوپوب ياتدي
يازيق سوْلماز
ياتدي سوْلماز,
ياتدئ گؤره رؤياسيندا
قوْلچاغييلا ده‌نيزلرده اوزمه‌لرين
بلكه ده اوْ
قوْلچاغييلا ده‌نيزلرده اوزور هله
بوْينو قوپوق گلينجيكلر
اوچغون قالان كوچه‌لرده
توْز ـ توْرپاغا به‌لشميشلر.
هانئ تانريم؟!
هانئ بس بو قولچاغلارئ , گلينلري
اوْينادانلار؟!
نييه تانريم؟!
نييه گره‌ك هر ايل بيزيم بيچين چاغئ
بيچينچيلر تارلاميزدا جان بيچه‌لر؟!
نييه بويله اينيميزه بيچيليبدير
بيزيم قادا يزيم آغئ!
قادالارا قويلانميشيق
آغيلارا آغلاييريق
ده‌رين‌ـ‌ده‌رين درد چه‌كيريك
هانكئ يامان بير آغيزين
قارغيشييلا قارغانميشيق؟!
قانلئ ياسديق
قانلئ باليش
باشيم آلتدا
گؤزلريمده‌ن ياغير منيم
قانلئ ياغيش.
من اؤزومده قويلانميشام
قوْچ ايگيدلر، قيز گه‌لينلر
سود أمه‌رلر سيرا ياتان
قه‌بيرلرين كناريندا.

ائلشن اوريادلي

Tuesday, October 20, 2009



محیط آشیقی پنج استان جنوبي آزربايجان ايران (قزوين، تهران، مرکزي، قم و همدان)

محیط آشیقی قم- ساوه- همدان/ اسدالله امیری

به نقل از: مجله بایرام- زنجان- شماره ۱۹- تیرماه ۸۸

http://tilimxan.blogfa.com/post-111.aspx

محيط آشيقي قم - ساوه-همدان

اساتيد و محققين فرهنگ ترکي، محيط آشيقي موجود در ايران را از نظر جغرافيايي و شيوه هاي اجرا به مناطق مختلفي تقسيم نموده اند. از جمله دکتر علي قافقازيالي در کتاب "ايران تورکلري آشيق محيطلري" محيط آشيقي ايران را به نواحي زير تقسيم مي کند:[1]

1) محيط آشيقي تبريز- قاراداغ
2) محيط آشيقي اورميه
3) محيط آشيقي سولدوز- قاراپاپاق
4) محيط آشيقي زنجان
5) محيط آشيقي قم- ساوه
6) محيط آشيقي خراسان-ترکمن صحرا
7) محيط آشيقي قشقايي(جنوب و مركز ايران)

در اين مقاله سعي شده است به محيط فرهنگي پنج استان جنوبي آذربايجان ايران (قزوين، تهران، مرکزي، قم و همدان) پرداخته شود.

اين محيط مشتمل بر مناطق ترک نشين استان تهران (ترکان بومي و غير مهاجر شهرهاي ساوجبلاغ، نظرآباد، اشتهارد، شهريار و مناطق ترک نشين شهرستانهاي گرمسار، فيروزکوه، ورامين و ... ) [2]، و همچنين استانهاي اکثراٌ ترک نشين قم (قم، جعفرآباد، خلجستان و.. )، مرکزي (اراک، فراهان، شازند، کميجان، خنداب، آشتيان، تفرش، خمين، محلات، ساوه، زرنديه و ...) [3]، قزوين (قزوين، آبيک، تاكستان، بوئين زهرا، خرقان و ...) و همدان (همدان، اسدآباد، بهار، ملاير، رزن، کبوترآهنگ و ) مي¬باشد.

امروزه مي توان گفت مرکزيت محيط آشيقي مذکور در شهر قم قرار دارد به طوريکه هم اکنون در شهر قم چهار استريو به توليد و توزيع محصولات فرهنگي به زبان ترکي مشغولند [4].

حتي استريويي با نيم قرن سابقه در شهر قم عليرغم اينكه مسوليتش با شخصي غير ترك زبان بوده و از ابتدا كار خود را با موسيقي فارسي شروع نموده است به دليل استقبال مردم از موسيقي تركي به سمت توليدات فرهنگي تركي گرايش پيدا نموده و كمك شاياني نيز به اعتلاي فرهنگ تركي در منطقه نموده است. علاوه بر شهر قم شهرهاي کرج، ساوه و همدان نيز به عنوان مراکز آشيقي اين منطقه مطرح مي باشند. به گفته آقاي نصرت الله زرگر، فعال فرهنگي منطقه شهريار و کرج، هاواهاي اين منطقه شبيه به هاواهاي ساوه مي باشد. از طرفي مناطقي مانند بيجار و قروه در استان کردستان تحت تاثير موسيقي ترکي استان همدان بوده و همچنين اين محيط مي تواند نقش حلقه اتصال موسيقي مناطق ترک نشين مركزي و جنوبي کشور از قبيل فريدن، چادگان، شهرکرد، سامان، قشقائيه، طوايف ترک استان کرمان با موسيقي استانهاي شمالي آذربايجان ايفا نمايد. از شعراي بسيار تاثيرگذار اين محيط حکيم تيليم¬خان ساوه اي مي باشد. در كنار حكيم تيليم خان شعرايي مانند شاه اسماعيل خطايي، خسته قاسيم، مأذون قشقايي، مهجور خندابي نيز بر اين محيط تأثير نهاده اند. در مراسم ساليانه اي که در بزرگداشت حکيم تيليم خان در روستاي مرغئي ساوه (زادگاه تيليم خان) برگزار مي گردد استاداني از تقريبا تمامي مناطق ترک نشين ايران شرکت مي نمايند. بزرگاني همچون: دكتر جواد هيئت، پروفسور محمدتقي زهتابي، دكتر محمدعلي فرزانه، دكتر علي كمالي، دكتر گونئيلي، سيدحيدر بيات، حسن دميرچي، غلامرضا بهاري، اسدالله مرداني و افرادي از ترکمن صحرا و ساير مناطق ايران تابحال در اين مراسم شركت کرده‌اند.

همچنين منطقه اي کوهستاني به نام قاراقان (خرقان) که بین استانهاي مرکزي، قزوين و همدان تقسيم شده است در اين محيط واقع است. شخصيتهاي فرهنگي ما از قبيل غيبعلي آوجي، دکتر علي کمالي، شاعر اکبرخان رزّاقي، آشيق مسيح الله رضايي، آشيق کاظم مشهدي و ... از اين منطقه برخواسته اند. منطقه قاراقان از نظر آب و هوايي و قدمت تاريخي و مناطق باستاني حائز اهميت است. برج هاي دوقلو در نزديکي آبگرم، علي بولاغي، کوه اينجي قارا در نزديکي ازبيزان- چيليسبان و آسقين و ... ميتوانند باعث ايجاد جاذبه هاي توريستي منطقه قاراقان گردند. پيشنهاد بنده اين است که مجموعه¬اي جهت برگزاري مراسم‌های فرهنگي و آشيقي در سطح كشوري و منطقه اي در آنجا ايجاد گردد. البتّه اين طرح از طرح هاي اجرا نشده مرحوم دكتر علي کمالي در روستاي بند امير قاراقان ساوه نيز بوده است.

در شهرهاي مهاجرپذير مانند قم و کرج ارتباط ترکهاي مهاجر نواحي شمالي آذربايجان (استانهاي آذربايجان شرقي و غربي و اردبيل و زنجان و ...) با ترکان بومي باعث تقويت اين هنر در اين شهرها شده است.مثلا موسيقي متن آلبوم «کؤرپو» که با صداي شاعر ساوه اي(براتعلي فتح الهي) در استريو نواي دلشده کرج دکلمه شده، توسط آشيق بيژن اسلامي خلخالي نواخته شده است.

همچنين اشعار شاعر اهل بويين زهراي قزوين، آقاي درويش بهروان اينانلي، در کرج علاوه بر آشيقهاي بومي اطراف کرج مانند آشيق مسيح الله رضايي، توسط آشيق بيژن اسلامي و ديگران نيز خوانده مي شود. از نقطه نظر تنوع لهجه هاي ترکي آذري نيز، اين محيط رنگارنگي زيبايي را دارا مي باشد: لهجه ترکهاي شاه سون، ترکهاي غير شاه سون در کنار لهجه باستاني ترکي خلجي در ناحيه خلجستان (مابين قم و تفرش) و همچنين لهجه خاص شهرهاي خنداب و شهرستان بهار و نیز روستاهاي اطراف خمين و محلات (شهرها و روستاهاي قورچي باشي، چنار و ...) تنوع لهجه(ترکي) خاصي به اين محيط داده است.

اشعار و داستانهايي که توسط آشيقهای این محیط خوانده مي شود عبارتند از: داستان کوراوغلو، شاه اسماعيل، اصلي و کرم، سيدي و پري، اسعد نظام، تيليم خان و مهري، خسته قاسم، مأذون قشقايي، مهجور خندابي، آشيق رضعلي، تورکمان محمود، آشيق رضا بهاري و ... . در خصوص حكيم تيليم خان علاوه بر اينكه اشعار پر محتواي ايشان زينت بخش مراسم آشيقي بوده، داستان عاشقانه مهري و تيليم خان نيز توسط آشيقها نقل مي گردد. معمولاً آشيقي كه از تيليم خان بيشتر بداند، همان قدر استادتر است.

مانند همه جاي آذربايجان، در اين محيط نيز هنر آشيقي نسل به نسل از گذشتگان دور به اين دوره رسيده است. ضمن اداي احترام به آشيقهاي از دنيا رفته( اسماعيل شاهمرادي، محمد حسن هنرمند و ...) قابل ذکر است که امروزه آشيقهاي باتجربه نظير: استاد مسيح الله رضايي، استاد گونش(علي رمضاني)، استاد حيدر محمودي، غياث جباري، بالاخان دانش بيات، حسين علي حسيني، تقي محيط، رمضان باقي، محمدعلي صحرايي در کنار آشيقهاي جوانتري چون: نادر رنجبر، مهدي صدري، علي ولدخاني، کاظم مشهدي، محمد خانکي، اکبر غلامي،حسن دژم و ... نقش به سزايي در شکوفايي اين هنر اصيل در محيط مورد بحث دارند. طبق نوشته¬هاي دكتر قافقازيالي در كتاب ايران توركلري آشيق محيطلري در اين محيط تعداد چهل آشيق به هنر آشيقي مشغول ميباشند كه با افزودن اسامي جوانهاني كه در سالهاي اخير به اين حرفه روي آورده اند تعداد آنها به بيش از پنجاه نفر خواهد رسيد. از اشخاصي كه اقدام به معرفي هنر آشيقي و آشيقها در اين محيط نمودهاند مي توان به مرحوم دكتر علي كمالي، مهران بهاري، سيدحيدر بيات، دكتر علي قافقازيالي، جواد دربندي، آشيق گونش(علي رمضاني) و ديگران اشاره نمود. مقالاتي در معرفي شعرا و آشيقهاي منطقه نيز ازاين قلم در وبسايتهاي آلمايولو و حكيم تيليم خان منتشر شده است.[5]

کاربرد کلمه اوزان در مرغئي:

آقاي مهرعلي احمدي(در سال 87 پنجاه ساله) از اهالي مرغئي ساکن تهران از قول مادر بزرگ مرحومه اش خانم گول صنم که طبع شعري نيز داشته است نقل مي کند که ايشان در جريان يک موضوع خانوادگي که يکي از پسرانش با دختري ازدواج مي کند، مرحومه گول صنم باجي اعتراض خود را به اين ازدواج با سرودن في البداهه اين دوبيتي ابراز مي دارد:

ائمميزه اوزان گلير
پرگاروموز پوزان گلير

ياخچوموزو يامانوموز
آسگونلو دفترينده يازان گلير.[6]

آقاي احمدي با نقل موضوع فوق اوزان را "آشوق" معني نمود.[7]

آشيقها معمولا پيام آورزندگي مي باشند. هر جا آشيق مي نوازد آنجا پر است از عشق و عرفان و زندگي. آشيقها تمام تجربيات تلخ و شيرين يک ملت را از گذشته هاي دور به نسل جديد منتقل مي کنند. گاهي حتي تک مصرعي که از زبان آشيق خارج مي شود يک دنيا تجربه و حکمت در آن نهفته است: ائله گئد گلگينن يول اينجيمه سين.

با آرزوي رسيدن كليه اوزانهاي ما به آنچه كه مستحقش هستند.
--------------------------------------------------------------------------------

[1] - ايران تورکلري آشيق محيطلري- دوکتور علي قافقازيالي-2006- ارزوروم- تورکيه- اثر افست يايين ائوي
[2] - در استان تهران علاوه بر مناطق غربي مانند شهريار و ساوجبلاغ و ... در مناطق شرقي مانند فيروزکوه نيز روستاهاي ترک زباني مانند گدوک، توروت، سرانزا و ... وجود دارد. در بخش طالقان نيز روستهايي مانند ميناوند ترک زبانند.
[3] - در استان مرکزي علاوه بر شهرهايي مانند ساوه، شهرستان زرنديه، شازند، کميجان و ... در شهرستانهاي جنوبي استان مانند خمين و محلات نيز روستاهاي بيشمار ترک زبان يافت مي شوند. مانند روستاي بزيجان محلات، دهستان حمزه لو و بخش قورچي باشي خمين.
[4] - مقاله مسأله آذربايجان به صورت راست و حسيني- سيد حيدر بيات- وبسايت آلما يولو: www.hbayat.com
[5] - www.hbayat.com و www.tilimxan.blogfa.com
[6] - آسگون(آسقين) نام طايفه اي در مرغئي مي باشد.
[7] - نوروز 1387- نقل از آقاي مهرعلي احمدي-مرغئي-ساوه

Monday, September 28, 2009



قزوینلی شاعیر درویش بهروان دان بیر شعر(شعری از درویش بهروان شاعر قزوینی)/ اسدالله امیری

http://tilimxan.blogfa.com/post-105.aspx

آچیقلاما: بو شعری بوگون بیر اتفاق اوزره دوستلارین بیریسینین موبایلیندان ائشیتدیم. دوستوم دئییر دوستو طرفیندن بیله سینه بلوتوث اولونوب. بو شعری آدینی بیلمه دیگیم بیر آشیق قوم- ساوا-همدان هاوالاریندا اوخویوبدور. درویش بهروانین چاپ اولموش اثرلری: سونمز ائللرين اوجاغي- آنا يوردوم بويون زهرا- هر شاعير شهريار اولماز- ياشا كنديم- پناه علي و آسيه حكايه سي.

گئدیی دئییی منیم اوبا ائلیمه
هر یارانان بیر گون گئدر اؤلومه
ساغلوغومدا گول وئرمه­دیی الیمه
ایندی گول چکمه قبریم اوستونه

عؤمروم گئشدی منی یادا سالمادوز
هارای سالدوم قولاغیزه آلمادوز
دیریلیکده بیر قاپومو چالمادوز
ایندی اؤزوی سالما قبریم اوستونه

ای آقالار نه­لر گلدی باشوما
گونوم گوندن رخنه دوشدو یاشوما
ظالوم فلک آدوم یازدو داشوما
ایندی داشوم چالما قبریم اوستونه

درویش دییه­ر اجل منی آپاردو
یاخچولوق یامانلوق دونیادا قالدو
گؤزوم یولا باخدو جیسمیم سارالدو
ایندی شعریم یازما قبریم اوستونه

ایلگیلی لینک: http://tilimxan.blogfa.com/post-14.aspx

Tuesday, June 02, 2009



آذربايجانين اونودولموش و غريب بؤلگه لري)همدان، قزوين، زنجان و مركزي اوستانلار(

ساوالان هالماتانلي

بيلديگينيز کيمي 85 ايل بوندان اؤنجه فارس حاکيمييتي ايراندا ايش اوستونه گلير و ايران مملکتينده ياشييان غئير فارس اينسانلار اؤزلليکله تورکلر، فاشيستي سيياست لره معروض قاليرلار . فاشيستي سيياست لر اساسيندا آذربايجان ايالتي تجزييه اولور و اوندان نئچه بؤلگه آيريلير. آذربايجانين تجزييه سي ياواش ياواش و چئشيتلي شکيل لرده قاباغا گئدير و بو گونه قدر آذربايجان نئچه اوستانا تجزييه اولونوب کي عيبارتدير: باتي آذربايجان، دوغو آذربايجان، اردبيل، زنجان ، همدان، قزوين و مرکزي اوستانلار. آذربايجانين بير پارا شهرلريده او بيري اوستانلارا وئريليب کي اؤرنک اولاراق آستاراني آد آپارماق اولار.گونئي آذربايجان ميللي حرکتي قئيد اولونموش بؤلگه لرين بير سيراسيندا فاشيستي سيياست لره قارشي موباريزه يه باشلاييب و بو گونه قدر اؤنملي و گؤزه گلين نتيجه لره چاتيب آما ايستر- ايسته مز بير سيرا بؤلگه لرده اونودولوب . اونودولموش بؤلگه لرده (همدان،زنجان و قزوين و مركزي اوستانلار) آشاغيدا قئيد اولونان يوللار اؤنر وئريلير.

1- هر ايل همدان ، زنجان ، قزوين و مركزي بؤلگه لرينه اؤزل بير هفته ايختيصاص وئرينسين کي همدان هفته سي،زنجان هفته سي ، قزوين هفته سي و مركزي اوستان هفته سي آدلانسين. بو اؤزل هفته لرده سيته لر ، وئبلاقلار، كلوب لار و باشقا اينتئرنئت ساحه لري قئيد اولونان بؤلگه لري مئحورييتده قويسونلار و چاليشسينلار تا بو اونودولموش بؤلگه لرين تاريخ ، فرهنگ ، اقتصاد و... مسئله لرينه اؤنم وئريب و اونلاري آرتيخراق تانيدديرسينلار.

2 - قئيد اولونموش بؤلگه لرين هر بيرينه اؤزل بير سيمگه تعريف اولونسون.بيلگي سايار ايشينده چاليشانلار، قئيد اولونموش بؤلگه لره و آذربايجانين باشقا بؤلگه لرين هر بيرينه اؤزل بير سيمگه طرراحليق ائله سينلر. بو سيمگه اولا بيلر كي هر بؤلگه نين بير گؤرملي يئري يا آدليم شخصييتلريندن بيري يا نئچه سي يا بونلارين تركيبي اولسون. بو سيمگه آذربايجان بؤلگه لرينه اؤزل بير كيمليك و اؤزلوك ياردا بيلر.

3 - همدان،زنجان ، قزوين و مركزي بؤلگه لريني آرتيخراق تانيدديرماق اوچون اؤيرنجي درگيلرينده اؤزل سايلار چيخماليدير. آذربايجانين چئشيتلي بؤلگه لرينده چيخان اؤيرنجي درگي لري بو قونويا اؤنم وئرملي ديرلر نيسه بيلي يوردلاردا اولان اؤيرنجي لره اويانيش وئرمك بيزيم بيرينجي ايشيمزدير.اگر بير جامعه نين اؤيرنجي لري بير قونودا اويانسا ، بالا بالا جامعه ده ياشييان باشقا اينسانلاردا اوياناجاق و بو مسئله نين اؤنمي ني دوشونجكلر.

4- همدان ، زنجان ، قزوين و مركزي اوستان لاريندا اولان بيلي يوردلارلا گوجلو ايلگي قورولماليدير. بيلديگينيز كيمي قئيد اولونموش بؤلگه لرده تكجه زنجاندا بير پارا گؤزه گلين اؤيرنجي حركاتي گؤرونور. ميللي حركتده اولان اؤيرنجي لر تحصيل لرينه داوام وئرمك اوچون ائلييه بيلرلر قئيد اولونان بؤلگه لرين بيلي يوردلاريني اولوييتده قويالار. مثلا ليسانس ، يوكسك ليسانس و... مقطع لرين ايدامه وئرمك اوچون قئيد اولونان بؤلگه لره گئده لر.يا اوردا اولان اؤيرنجي لرله ايلگي قوروب و اوردا بير پارا فرهنگي ايشلر يولا سالالار. مثلا كولترل سرگيسي يا آذربايجان كانسرتي قورماق و بو كيمي ايشلر.

5- همدان،زنجان ، قزوين و مركزي بؤلگلرينده ايشلري ياخجي قاباغا آپارماق اوچون ايش تيملري تشکيل تاپماليدير.

6- قئيد اولونموش بؤلگه لره اينتئرنئت ساحه سينده اؤزل وئبلاقلار و وئب سايتلار يولا دوشملي دير.

7- آذربايجان ميلتين تشويق ائده ک تا بايرام اَييام لاريندا قئيد اولونموش بؤلگه لره سفر ائده لر.بو آماجا يئتيرمک اوچون ايسفند آييندا رئکلاملار اولماليدير.

8- قئيد اولونموش بؤلگه لرده چئشيتلي اَيياملاردا اؤزلليکله بايرام اَيياملاريندا کيتابلار، درگيلر و... تؤهفه اوچون ياييلماليدير. يوخاريدا دئييلن ايشلر تكجه بير پارا اؤنرلردير كي يازانين ذئهنينه يئتيريب . باشقا اؤنرلر بونلاردان داها گؤزل و فايدالي اولا بيلر. موباريزني قاباغا آپارماق اوچون لازيمدير آذربايجانين تبريز و اورمو كيمي بؤلگه لرينده حاكيمييتين فيشارين آزالداق و آسيميله اولان بؤلگه لرده مثلا قزوين ده فرهنگي موباريزه ني گوجلو شكيلده باشليياق.

بو مقاله نين گلجك ده داوامي اولاجاق!!!